کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلوات فرستادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صلوات فرستادن
لغتنامه دهخدا
صلوات فرستادن . [ ص َ ل َ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) درود فرستادن بر پیغمبر. اللهم صل علی محمد و آله گفتن . رجوع به صلوات شود.
-
واژههای مشابه
-
صلوات خمس
لغتنامه دهخدا
صلوات خمس . [ ص َل َ ت ِ خ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نمازهای پنجگانه ٔظهر، عصر، مغرب ، عشاء و بامداد. رجوع به صلاة شود.
-
صلوات آباد
لغتنامه دهخدا
صلوات آباد. [ ص َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار که در 19 هزارگزی شمال باختری شهر بیجار، کنار راه عمومی کاروانرو بیجار به تکاب واقع است . کوهستانی و سردسیر است و دارای 195 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ قزل اوزن و چشمه تأمین می شود....
-
صلوات آباد
لغتنامه دهخدا
صلوات آباد. [ ص َ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، در 13 هزارگزی خاور سنندج ، کنار شوسه ٔ سنندج به همدان واقع است . کوهستانی ، سردسیر. دارای 2240 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و انواع میوه جات . شغل اهالی زراعت ...
-
صلوات اﷲ علیه
لغتنامه دهخدا
صلوات اﷲ علیه . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درود خدا بر او بادا. درودی است که به پیمبر (ص ) فرستند و یا پس از نام پیمبر (ص ) نویسند هنگام کتابت و شیعیان پس ِ نام امامان گویند و نویسند.
-
صلوات اﷲ علیه و آله
لغتنامه دهخدا
صلوات اﷲ علیه و آله . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ ع َ ل َ هَِ وَ ل ِه ْ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درود خدا بر او و خاندان او بادا. این درود را پس ِ نام پیغمبر گویند و نویسند.
-
صلوات اﷲ و سلامه علیه
لغتنامه دهخدا
صلوات اﷲ و سلامه علیه . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ وَ س َ م ُ هو ع َل َی ْه ْ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درودی است پیمبر (ص ) را، و شیعیان ، امامان را نیز چنین درود فرستند.
-
صلوات اﷲ علیه و آله و سلم
لغتنامه دهخدا
صلوات اﷲ علیه وآله و سلم . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ ع َ ل َ هَِ وَ ل ِ هی وَ س َ ل ْ ل َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درودی است خاص پیغمبر اسلام که پس ِ نام او نویسند و گویند.
-
جستوجو در متن
-
فرستادن
لغتنامه دهخدا
فرستادن . [ ف ِ رِ دَ ] (مص ) گسیل کردن . ارسال . (یادداشت به خط مؤلف ). در پهلوی فرستاتن . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : یک لخت خون بچه ٔ تاکم فرست از آنک هم بوی مشک دارد و هم گونه ٔ عقیق . رودکی . که ما راست گشتیم و هم دین پرست کنون زند زردشت زی ما...
-
درود
لغتنامه دهخدا
درود. [ دُ ] (اِ) به معنی صلوات است که از خدای تعالی رحمت و از ملائکه استغفار و از انسان ستایش و دعا و از حیوانات دیگر تسبیح باشد. (برهان ) (از غیاث ) (از آنندراج ) (از جهانگیری ). با لفظ گفتن و فرستادن و رسیدن و رساندن و دادن مستعمل است . (آنندراج )...
-
مرسل
لغتنامه دهخدا
مرسل . [ م ُ س َ ] (ع ص ) اسم مفعول است از مصدر ارسال .فرستاده . (منتهی الارب ). فرستاده شده . (غیاث ) (آنندراج ). ارسال شده . رسول . (از اقرب الموارد) : این فرستادن مرا پیش تو میرهست برهانی که شد مرسل خبیر. مولوی . || پیغامبر. (منتهی الارب ). پیغامب...
-
ذوقار
لغتنامه دهخدا
ذوقار. (اِخ ) آبی یا وضعی است میان کوفه و واسط بنوبکربن وائل را. یاقوت در معجم البلدان از سکونی روایت کند که قراقر و حنوقراقر و حنوذی قار و ذات العجرم و بطحاء کلها حول ذی قار. و باز گوید که آن نزدیک کوفه است . و صاحب عقد الفرید گوید: ابو عبید گفته اس...
-
ابومسلم
لغتنامه دهخدا
ابومسلم . [ اَ م ُ ل ِ ] (اِخ ) مروزی .بلعمی در ترجمه ٔ طبری آرد: خبر بیرون آمدن ابومسلم صاحب دولت ولد عباس ، و این ابومسلم غلامی بود و سرّاجی همی کردی نامش عبدالرحمن بن مسلم و اندر خدمت گروهی از مردمان بود از بنی عجل بخراسان و او غلامی زیرک و هشیار ...