کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلعاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صلعاء
لغتنامه دهخدا
صلعاء. [ ص َ ] (ع ص ) تأنیث اصلع. زن بی موی پیش سر. || (اِ) هر امر بزرگ و مشهور. || زمین باریک بی درخت وعلف . || بلا. (منتهی الارب ). داهیة. (مهذب الاسماء). || (اِمص ) سختی . (منتهی الارب ).- شجرة صلعاء ؛ درخت که سر شاخه ٔ آن افتاده باشد. (اقرب المو...
-
واژههای همآوا
-
سلعاء
لغتنامه دهخدا
سلعاء. [ س َ ] (ع ص ) مؤنث اسلع، زن کفیده پای . (ناظم الاطباء). || زن برص زده . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
طاغ
لغتنامه دهخدا
طاغ . (ع اِ) تاغ . طاق . غضاة. درختی است . (منتهی الارب ) : الا ان اﷲ عزوجل قد لطف بهم فی الحطب و ارخصه علیهم حمل عجلة من حطب الطاغ و هو الغضاء بدرهمین . (معجم البلدان ذیل کلمه ٔ خوارزم ). عرفطة صلعاء؛ طاغ که سرهای شاخ وی رفته باشد. (منتهی الارب ). |...
-
اصلع
لغتنامه دهخدا
اصلع. [ اَ ل َ ] (ع ص ) مرد بیموی پیش سر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی کَل یعنی مرد بیموی پیش سر. (آنندراج ). و یقال ایضاً: رأس اصلع. مؤنث : صَلْعاء. ج ، صُلْع، صُلْعان . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). تویل و داغسر. (ناظم الا...
-
بلا
لغتنامه دهخدا
بلا. [ ب َ ] (از ع ، اِ) بلاء. آزمایش . (ناظم الاطباء). آزمایش . آزمون . امتحان . (فرهنگ فارسی معین ). بَلوی . بَلیّة. مِحنة : اندر بلای سخت پدید آیدفضل و بزرگواری و سالاری . رودکی .و رجوع به بلاء شود. || زحمت و سختی و اذیت بسیار و رنج . (ناظم الاطبا...