کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صلحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صلحی
لغتنامه دهخدا
صلحی . [ ص ِ ] (ص نسبی ) نسبتی است به فم الصلح که بلده ای است بر دجله در سمت بالای واسط. رجوع به صِلح شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوالخطاب
لغتنامه دهخدا
ابوالخطاب . [ اَ بُل ْ خ َطْ طا ] (اِخ ) احمدبن محمد صلحی . رجوع به احمد... شود.
-
ابوالخیر
لغتنامه دهخدا
ابوالخیر. [ اَ بُل ْ خ َ ] (اِخ )مصدق بن شبیب بن الحسین صلحی . رجوع به مصدق ... شود.
-
درهم پیوستن
لغتنامه دهخدا
درهم پیوستن . [ دَ هََ پ َ / پ ِوَ ت َ ] (مص مرکب ) آمیخته شدن و متصل گردیدن . (ناظم الاطباء). التکاک . (از منتهی الارب ). || به هم متصل ساختن . ترتیب دادن : مجدالدین محمود کفایت خویش درآن مبذول داشت «وهدنه علی دخن » صلحی درهم پیوست . (تاریخ سلاجقه ٔ...
-
قرارداد
لغتنامه دهخدا
قرارداد. [ ق َ ] (ن مف مرکب ، اِ مرکب )دارای پایداری . || منصوب و مقرر و برقرار. تعیین شده . قول . شرط. پیمان . || اقرار. || دستور. || قانون . || ختم عمل . || قرارنامه . (ناظم الاطباء).- صلح قرارداد ؛ صلحی که بواسطه ٔ عهد و پیمان تعیین و قرار شده باش...
-
نااهلی
لغتنامه دهخدا
نااهلی . [ اَ ] (حامص مرکب ) نااهل بودن . اهلیت نداشتن . بی لیاقتی و ناسزاواری . نداشتن شایستگی . || ناخلف بودن . || ناکسی . فرومایگی : و اگر دیگری چون رضا(ع ) با دیگری بسازد و صلحی کند... آن را بمداهنه وبی حمیتی و نااهلی منسوب سازد. (کتاب النقض ص 36...
-
بی حمیتی
لغتنامه دهخدا
بی حمیتی . [ ح َمی ی َ ] (حامص مرکب ) بی غیرتی . بی عار و ننگی : بی حمیتی پسر کاکو و دیلمان و گردان ایشان را دیده ام . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 533). و اگر دیگر چون رضا (ع ) با دیگری بسازد و صلحی کند... آن را بمداهنه وبی حمیتی و نااهلی منسوب سازد. (کتاب...
-
جرجرای
لغتنامه دهخدا
جرجرای . [ ج َ ج َ ] (اِخ ) جعفربن محمدبن صباح بن سفیان از موالی عمربن عبدالعزیز بود. وی ببغداد رفت و از دراوردی و هشیم روایت کرد و عبداﷲبن قحطبة صلحی و جزاو از وی روایت دارند. این کلمه منسوب بجرجرایا است که شهری از توابع نهروان است . (از معجم البلدا...
-
نمدتکیه
لغتنامه دهخدا
نمدتکیه . [ ن َ م َ ت َک ْ / ت ِک ْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) نوعی از نمد گستردنی . (آنندراج ). بالش و بستر نمدین : به این هر دو باشد که صلحی دهی کنم چون نمدتکیه ات همرهی . نظام قاری .نمدتکیه زیلو گرفته بدی همی همرهش هرکجا کو شدی . نظام قاری .نمدتکیه از...
-
شوریده کار
لغتنامه دهخدا
شوریده کار. [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) پریشان کار. (از آنندراج ). آنکه کارهای وی درهم باشد. (ناظم الاطباء) : بحکم آنکه بس شوریده کارم چو زلف خود دلی شوریده دارم . نظامی .|| (اِ مرکب ) کار نابسامان و آشفته و مختل و درهم : شوریده کاری در پیش داریم و صواب رف...
-
سازندگی
لغتنامه دهخدا
سازندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) عمل سازنده . سازنده بودن . || بنّایی . || صانعی . عاملی . || عمل جاعل . || عمل سازنده و نوازنده ٔ یکی از آلات موسیقی . ساززنی . نوازندگی . نواپیشگی . خنیاگری . مطربی : به ساز جهان برد سازندگی نوائی نزد جز نوازندگی . ن...
-
متعب بن عبدالعزیز
لغتنامه دهخدا
متعب بن عبدالعزیز. [ م ُ ع َ ب ِب ْ ن ِ ع َ دُل ْ ع َ ] (اِخ ) از امراء آل رشید است که در سرزمین نجد پس از پدر امارت داشت (سنه ٔ 1324) و حوزه ٔ قلمروش حائل و کوه شمر بود و با ابن سعود قرارداد صلحی منعقد کرد که برطبق این معاهده ابن سعود قصیم را همراه ...
-
بی آگاه
لغتنامه دهخدا
بی آگاه . (ص مرکب ) ناواقف . بیخبر. (آنندراج ). بی اطلاع . ناآگاه : بی خبر باشد از صلح و بی آگاه ز جنگ هیچ صلحی بجهان بی وی و جنگی سره نی . سوزنی (نسخه ٔ خطی کتابخانه لغتنامه ).|| بی حس : اندامی که دردکند دردش بنشاند که بی آگاه کند آن جای را. (الابنی...
-
تشن
لغتنامه دهخدا
تشن . [ ت ِ ش َ ] (اِخ ) شهری در سیلزی که در سال 1779 م . در این شهر قرارداد صلحی بین فردریک دوم پادشاه پروس و ماری ترز ملکه ٔ اتریش منعقد گردید و جنگ بر سر باویر خاتمه یافت . این شهر در سال 1920 م . به دو قسمت تقسیم شد. قسمتی با 34900 تن سکنه به چکس...