کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صفوة
لغتنامه دهخدا
صفوة. [ ص َ / ص ُ / ص ِ وَ ] (ع اِ) خالص و برگزیده ٔ چیزی . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر). برگزیده و آنچه صاف باشد از تیرگی و غش . (غیاث اللغات ). خالص . (مهذب الاسماء). || (اِمص ) برگزیدگی . (غیاث اللغات ). بی آمیغی . پاکی . ویژگی . نابی . بی غشی . خ...
-
صفوة
لغتنامه دهخدا
صفوة. [ ص َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالاولایت ، بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . در 4000 گزی شمال تربت حیدریه و 2000گزی شمال شوسه ٔ عمومی تربت به باخرز. جلگه . معتدل . سکنه 196 تن . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، بنشن ، تریاک . شغل اهالی زرا...
-
واژههای همآوا
-
سفوح
لغتنامه دهخدا
سفوح . [ س ُ ] (ع مص ) ریخته شدن اشک . (آنندراج ) (منتهی الارب ). ریخته شدن آب . (المصادر زوزنی ص 224). ریخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
صفوح
لغتنامه دهخدا
صفوح . [ ص َ ] (ع ص ) جوانمرد بخشنده ٔ عفوکننده . (منتهی الارب ). کثیرالصفح . کثیرالعفو. غفار. غفور. عفوّ. || زن روی گرداننده ٔ بازدارنده . (منتهی الارب ).
-
صفوح
لغتنامه دهخدا
صفوح . [ ص ُ ] (ع مص ) رفتن شیر ناقه و خشک شدن آن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ام سالم
لغتنامه دهخدا
ام سالم . [ اُم ْ م ِ ل ِ ] (اِخ ) (راسیه ) زنی پرهیزکار بوده است . رجوع به صفوة الصفوة ج 4 ص 351 شود.
-
کهمس
لغتنامه دهخدا
کهمس . [ ک َ م َ ] (اِخ ) ابن الحسن القیسی ، مکنی به ابوعبداﷲ تابعی است . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (صفوة الصفوه ج 3 ص 234).
-
زکی الدین
لغتنامه دهخدا
زکی الدین . [ زَ کی یُدْ دی ] (اِخ ) صفوة الزهاد و قدوة العباد شیخ الاسلام زکی الدین بن احمد اللوهوری معاصر محمد عوفی که در لباب الالباب چند جای از او نام می برد و از وی نقل قول می کند. رجوع به همین کتاب شود.
-
مستصفی
لغتنامه دهخدا
مستصفی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استصفاء. آنکه خالص چیزی را گیرد. برگزیننده . (آنندراج ). انتخاب کننده و برگزیننده و آنکه بر می گیرد بهترین جزء از چیزی را. (ناظم الاطباء). صفوه و خالص گیرنده و انتخاب کننده . (اقرب الموارد). || گیرنده ٔ کل مال...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) زکی صفوت . فارغ التحصیل از مدرسه ٔ دارالعلوم و مدرس زبان عربی در مدرسه ٔ الامیرفاروق سنه ٔ 1345 هَ . ق . او راست : صفوة المنشآت . و آن مجموعه ای است از انشاء در دو جزء که در مطبعةالرحمانیه بسال 1341 هَ . ق . بچاپ رسیده است . (...
-
اعشی باهلة
لغتنامه دهخدا
اعشی باهلة. [ اَ شا هَِ ل َ ] (اِخ ) لقب عامر است . (منتهی الارب ). و ابیات زیر از اوست :من لیس فی خیره من فیفسده علی الصدیق و لا فی صفوه کدرو لیس فیه اذا استنظرته عجل و لیس فیه اذا یاسرته عُسر.(از عیون الاخبار ج 3 ص 5).
-
حروری
لغتنامه دهخدا
حروری . [ ح َ ] (اِخ ) ابوالعباس . یکی از دانشمندان مغرب معاصر و پیوسته ٔ ابویعقوب یوسف بن عبدالمؤمن مقیسی . او راست : کتاب صفوة الادیب و کتاب دیوان العرب و آن دو را بنام یوسف بن عبدالمؤمن کرده است . رجوع به حبیب السیر جزو 4 از ج 2 ص 209 س 14 شود.
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َدُرْ رَ ] (اِخ ) ابن محمدبن ابراهیم العتائقی . از علماء حله بود و فلسفه و تاریخ نیز آموخت . به بلاد فارس و غیره مسافرت کرد، مدت زیادی به اصفهان اقامت گزید و به نجف رفت . از تألیفات اوست : کتاب الاعمار مختصر تفسیر علی بن ابراهیم . ص...