کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صفف
لغتنامه دهخدا
صفف . [ ص ُ ف َ ] (ع اِ) ج ِ صفة. رجوع به صفة شود.
-
ساوند
لغتنامه دهخدا
ساوند. [ وَ ] (اِ) قافیه و وزن شعر. (ناظم الاطباء). مصحف «پساوند». || در نسخه ٔ میرزا نام صفه ای باشد و در نسخه ٔ وفائی صفه باشد که سقف او را بیک ستون برافراشته باشند و در تحفه صفه ٔ بالا باشد یعنی رواق .
-
مصاف
لغتنامه دهخدا
مصاف . [ م ُ صاف ف ] (ع ص ) صف زده مقابل هم . (ناظم الاطباء). || صفه های مقابل هم ساخته شده . گویند: هو مصافی ؛ یعنی صفه ٔ او مقابل صفه ٔ من است . حدیث : کان (ص ) مصاف العدو. (از ناظم الاطباء).
-
بوزکند
لغتنامه دهخدا
بوزکند. [ ک َ ] (اِ مرکب ) صفه و ایوان و با رای قرشت هم بنظر آمده است . (برهان ). ایوان و خانه است و با رای قرشت هم بنظر آمده . (آنندراج ). صفه . و ایوان . (ناظم الاطباء). بوزگند. صفه . ایوان . (فرهنگ فارسی معین ).
-
مصافة
لغتنامه دهخدا
مصافة. [ م ُ صاف ْ ف َ ] (ع مص ) صف بسته ایستادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صف بسته ایستادن در جنگ . (ناظم الاطباء). با قوم صف کشیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). || صفه را برابر صفه بستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). صفه را برابرص...
-
ستون آوند
لغتنامه دهخدا
ستون آوند. [ س ُ آ وَ ] (اِ مرکب ) صفه ٔ بلند. (آنندراج ).
-
بساره
لغتنامه دهخدا
بساره . [ ب َ / ب ِرَ / رِ ] (اِ) ایوان و صفه . (برهان ) (آنندراج ). صفه و سکو. (شعوری ج 1 ورق 195) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (رشیدی ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی خطی نخجوانی ). ایوان . رواق . (دِمزن ). بیساره . (دِمزن ). نام صفه بود. (اوبهی ). ایوان و صفه ...
-
ستن آونده
لغتنامه دهخدا
ستن آونده . [س ُ یا س ِ ت ُ وَ / دِ / دِ ] (اِ مرکب ) صفه و ایوان خانه را گویند که به یک ستون برپای باشد. (برهان ).
-
ستافند
لغتنامه دهخدا
ستافند. [ س ِ ف َ ] (اِ) رواق و پیش خانه و تماشاگاه ومنظر خانه . (ناظم الاطباء). صفه ٔ بلند. (آنندراج ).
-
سالم
لغتنامه دهخدا
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن عمیربن ثابت .صحابی و اهل صفه است . (کشف المحجوب هجویری ص 99).
-
صف
لغتنامه دهخدا
صف . [ ص ُف ف ] (ع اِ) ایوان خانه و دالان . (غیاث اللغات ). رجوع به صفه شود.
-
اصفاف
لغتنامه دهخدا
اصفاف . [ اِ ] (ع مص ) صفه ساختن زین را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء).
-
ام حیان
لغتنامه دهخدا
ام حیان . [ اُم ْ م ِ ح َی ْ یا ] (اِخ ) از زنان عابد و پرهیزکار عرب بوده است . رجوع به صفة الصفوة ج 4 ص 25 شود.
-
اواوین
لغتنامه دهخدا
اواوین . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ایوان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صفه ٔ بزرگ . (آنندراج ).
-
اون
لغتنامه دهخدا
اون . (ع اِ) ج ِ اِوان . صفه ٔ بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ایوان .