کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
قاسم صفار
لغتنامه دهخدا
قاسم صفار. [ س ِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) ابن علی بن محمدبن سلیمان انصاری بطلمیوسی ، مشهور به صفار. از علماء نحو و ادب است از تألیفات او شرحی است بر کتاب سیبویه (شرح کتاب سیبویه ) که گفته اند آن بهترین شروح آن کتاب است . در آن شرح بیشتر نظریات شلوبین را ر...
-
لیث صفار
لغتنامه دهخدا
لیث صفار.[ ل َ ث ِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) رجوع به لیث بن معدل شود.
-
حسن صفار
لغتنامه دهخدا
حسن صفار. [ ح َ س َ ن ِ ص َف ْ فا ] (اِخ ) ابن فرخ قمی . درگذشته ٔ 290هَ . ق . او راست : بصائرالدرجات . (ذریعه ج 3 ص 124).
-
واژههای همآوا
-
سفار
لغتنامه دهخدا
سفار. [ س ِ ] (ع اِ) مهار یا چرم یا آهن که بر پشت بینی استر نهند چنانکه حکمت مر اسب را. اسفرة و سفر و سفائر، جمع. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). آهن که بر بینی اشتر نهند چنانکه حکمة بر دهن اسب . ج ، سُفُر. (مهذب الاسماء).
-
سفار
لغتنامه دهخدا
سفار. [ س ُ ] (اِ) مخفف سوفار است . (آنندراج ). رجوع به سوفار شود.
-
ثفار
لغتنامه دهخدا
ثفار. [ ث َف ْ فا ] (ع ص ، اِ) پاردم گر.
-
جستوجو در متن
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) صفار. رجوع به خالدبن یزید صفار شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) ابن صفار احمدبن عبداﷲ قرطبی . رجوع به احمدبن عبداﷲبن عمر و ابن صفار شود.
-
ابوعلی
لغتنامه دهخدا
ابوعلی . [ اَ ع َ ] (اِخ ) اسماعیل بن محمدبن اسماعیل بن صالح صفار. رجوع به صفار... شود.
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) ابن صفار. محمدبن عبداﷲ قرطبی . رجوع به ابن صفار ابوعبداﷲ محمد... شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صفار. علی بن یوسف بن شیبان ماردینی ، مشهور به ابن صفار و ملقّب به جلال الدین . رجوع به ابن صفار و نیز به علی بن یوسف بن شیبان ... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ )صفار حنفی بلخی . او راست : کتاب الملتقط فی فتاوی الحنفیه . و کتاب اصول التوحید. و رجوع به صفار... شود.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) احمدبن عبداﷲبن عمرو معروف به ابن صفار قرطبی . رجوع به احمد... و رجوع به ابن صفار شود.
-
رویین ساز
لغتنامه دهخدا
رویین ساز. (نف مرکب ) روی ساز و صفار. (ناظم الاطباء). رجوع به روی گر شود.