کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صفاحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صفاحة
لغتنامه دهخدا
صفاحة. [ ص ُف ْ فا ح َ ] (ع ص ، اِ) واحد صفاح است . (منتهی الارب ). رجوع به صفاح شود.
-
واژههای همآوا
-
سفاهت
لغتنامه دهخدا
سفاهت . [ س َ هََ ] (ع اِمص ) فرومایگی و بیخبری و سبکی عقل . (غیاث ). کم عقل شدن و فرومایگی و بیخردی و سبکی عقل . (آنندراج ). سفاهة : اگر حذر نکند سود با سفاهت اوچنین ز نیک و بد او چرا همی پرسی . ناصرخسرو.بر من ز شمانیست سفاهت عجب ایرااینند که در دین...
-
سفاهة
لغتنامه دهخدا
سفاهة. [ س َ هََ ] (ع مص ) نادان و تنگ خرد شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به سفاهت شود.
-
جستوجو در متن
-
صفاح
لغتنامه دهخدا
صفاح . [ ص ُف ْ فا ] (ع ص ، اِ) سنگ ریزه های پهناور و دراز، صُفّاحَة یکی . (منتهی الارب ). سنگ پهن . (مهذب الاسماء). || شتران بزرگ کوهان . (منتهی الارب ).