کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صغیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صغیرة
لغتنامه دهخدا
صغیرة. [ ص َ رَ ](ع ص ) تأنیث صغیر. رجوع به صغیر شود. || گناه خرد. (مهذب الاسماء). مقابل کبیرة : اقرار کرده بر گنه خود به سرّ و جهرنی شرم از صغیره و نه از کبیره ننگ . سوزنی .به یک صغیره مرا رهنمای شیطان بودبه صد کبیره کنون رهنمای شیطانم . سوزنی .رجو...
-
ارمنیه ٔ صغیره
لغتنامه دهخدا
ارمنیه ٔ صغیره . [ اَ م َ نی ی َ ی ِ ص َ رَ ] (اِخ ) سیلیسی .قُره مان . رجوع بارمنستان و ارمنیه و ارمینیه شود.
-
دائره ٔ صغیره
لغتنامه دهخدا
دائره ٔ صغیره . [ ءِ رَ / رِ ی ِ ص َ رَ / رِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دایره ای که از محل تقاطع کره با صفحه ای که مارّ بر مرکز کره نیست بوجود آید.
-
جستوجو در متن
-
صغائر
لغتنامه دهخدا
صغائر. [ ص َ ءِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صغیرة است . رجوع به صغایر و رجوع به صغیرة شود.
-
صغایر
لغتنامه دهخدا
صغایر. [ ص َ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صغیرة. رجوع به صغیره و صغائر شود.
-
هیل بوا
لغتنامه دهخدا
هیل بوا. [ ] (اِ مرکب ) قاقله ٔ صغیره . رجوع به هیل و رجوع به تذکره ٔ ضریر انطاکی شود.
-
ابویونس
لغتنامه دهخدا
ابویونس . [ اَ بو ن ُ ] (اِخ ) حاتم بن مسلم بن صغیره قشیری . محدث است و شعبه از او روایت کند.
-
حاتم
لغتنامه دهخدا
حاتم . [ ت ِ ] (اِخ ) ابن مسلم ابی صغیره ٔ قشیری مکنی به ابو یونس . محدث است . شعبه از او روایت کند.
-
سرجه
لغتنامه دهخدا
سرجه . [ س َ ج َ ] (اِخ ) نام عده ای از قراء که در سوریه واقع است ، از آن جمله است سرجه در بخش های المعره ، ادلب و جبل سمعان و سرجة کبیرة و سرجة صغیرة. (از المنجد).
-
قدراء
لغتنامه دهخدا
قدراء. [ ق َ ] (ع ص ) گوش میانه . (منتهی الارب ). الاذن لیست صغیرة و لا کبیرة. (اقرب الموارد). || بنوقدراء؛ چیزهای سهل و آسان .
-
ارمنیه ٔ کوچک
لغتنامه دهخدا
ارمنیه ٔ کوچک . [ اَ م َ نی ی َ ی ِ چ َ / چ ِ ] (اِخ ) ارمنستان کوچک . ارمنیه ٔ صغیره . رجوع بارمنستان و ارمنیه شود.
-
کبیره
لغتنامه دهخدا
کبیره . [ ک َ رَ ] (ع ص ، اِ) کبیرة.گناه بزرگ و مقابلش صغیرة است . (از اقرب الموارد). خطای عظیم . گناه و اثم . (ناظم الاطباء). ج ، کبیرات و کبائر. (اقرب الموارد) : چون یکی از دنیا برفتی از یاران وی بر کبیره ما گواهی می دادیم که وی از اهل آتش است . (ک...
-
کبیرة
لغتنامه دهخدا
کبیرة. [ ک َ رَ ] (ع ص ) تأنیث کبیر. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || (اِ) گناه بزرگ . (اقرب الموارد). گناه و اثم . (ناظم الاطباء). مقابل صغیرة. ج ، کبیرات و کَبائِر. (از اقرب الموارد). و رجوع به کبیره شود.
-
جباعة
لغتنامه دهخدا
جباعة. [ ج ُب ْ با ع َ ] (ع ص ، اِ) زن کوتاه . || زن زشت رفتار و زشت لباس که نه صغیره باشد و نه کبیره . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جباع . رجوع به جباع شود.