کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صغیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صغیر
لغتنامه دهخدا
صغیر. [ ص َ ] (اِخ ) لقب محمد تاسع از ملوک بنی نصر غرناطه . رجوع به محمد تاسع شود.
-
صغیر
لغتنامه دهخدا
صغیر. [ ص ُ غ َی ْ ی ِ ] (ع ص مصغر) تصغیر صغیر است . (منتهی الارب ).
-
صغیر
لغتنامه دهخدا
صغیر.[ ص َ ] (ع ص ) خرد. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مهذب الاسماء). خرد و کوچک . (غیاث اللغات ). کوچک . (مفاتیح العلوم خوارزمی ). مقابل کبیر : چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیرسبز بودند یکایک چه صغیر و چه کبیر. منوچهری .بر شاخ نار بشکفه ...
-
واژههای مشابه
-
عالم صغیر
لغتنامه دهخدا
عالم صغیر. [ ل َ م ِ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد انسان است که جهان کوچکی است و منطوی است در آن جهان بزرگ و مقابل عالم کبیر است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد که : در تفسیر عالم کبیر و صغیر اختلاف است ، بعضی گویند ع...
-
کورش صغیر
لغتنامه دهخدا
کورش صغیر. [ رُش ِ ص َ ] (اِخ ) کورش کوچک . رجوع به کورش کوچک شود.
-
سال صغیر
لغتنامه دهخدا
سال صغیر. [ ص َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بروجرد بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 13هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز و 7هزارگزی جنوب راه الیگودرز به گلپایگان . هوای آن معتدل و دارای 75 تن سکنه است آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، لبنیات ...
-
علی صغیر
لغتنامه دهخدا
علی صغیر. [ ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن زین الدین بن محمدبن حسن بن زین الدین شهید ثانی . مشهور به شیخ علی صغیر. وی نزد عم خود شیخ علی کبیر (متوفی در سال 1013 هَ . ق .) تلمذ کرد و تعلیقاتی برکتب او دارد. (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 325).
-
علی صغیر
لغتنامه دهخدا
علی صغیر. [ ع َ ی ِ ص ُ غ َی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالحق زرویلی . مشهور به صغیر و مکنی به ابوالحسن . فقیه بود و ابوالربیع او را بسمت قاضی فاس منصوب کرد و مدتی در جامع اجدع آن شهر تدریس کرد. عمر او بیش از یکصد سال بود و در سال 719 هَ . ق . درگذش...
-
علی صغیر
لغتنامه دهخدا
علی صغیر. [ع َ ی ِ ص َ ] (اِخ ) ابن محمدبن حسن بن زین الدین شهید ثانی عاملی جبعی اصفهانی . مشهور به شیخ علی صغیر. فقیه و ادیب و محدث بود. در سال 1013 هَ . ق . متولد شد و در سال 1103 ق . در اصفهان درگذشت . صاحب «مصنفی علم الرجال » نام او را «شیخ علی ک...
-
غرة صغیر
لغتنامه دهخدا
غرة صغیر. [ غ ُرْ رَ ت ُ ص َ ] (اِخ ) قریه ای است در سوریه واقع در قضاء منبج . (از اعلام المنجد).
-
آسیای صغیر
لغتنامه دهخدا
آسیای صغیر. [ ی ِ ص َ ] (اِخ ) آسیةالصّغری . آناطولی . نام شبه جزیره ای بجنوب دریای سیاه و مشرق مدیترانه و شمال سوریه . و مملکت ترکیه ٔ امروزین تقریباً همین شبه جزیره است و شهرهای مهم آن انگوریه (آنگرا، آنقره ) عاصمه ٔ کنونی ترکیه و ازمیر و ادنه و بر...
-
آقطی صغیر
لغتنامه دهخدا
آقطی صغیر. [ ی ِ ص َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام گیاهی که آن را اِبُل ،بُل ، بُل شیرین ، بیلسان خرد، بیلاسان خرد، بیل ، طراثیت ، طرثیث ، طرثوث ، شُن ، خامااَقطی ، خمان صغیر، خمان الارض ، غلیون و یدقه نیز گویند. و آن مسهلی قویست و لاطینی آن اِبولوس م...
-
جوشن صغیر
لغتنامه دهخدا
جوشن صغیر. [ ج َ ش َ ن ِ ص َ ] (اِخ ) و جوشن کبیر؛ نام دو دعای معروف .
-
جامع صغیر
لغتنامه دهخدا
جامع صغیر. [ م ِ ع ِ ص َ ] (اِخ ) کتابی است معروف در فقه که ابراهیم بن محمدبن سعیدبن هلال آن را تألیف کرده است . (از معجم الادباء ج 1 ص 295).