کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صغد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صغد
لغتنامه دهخدا
صغد. [ ص ُ ] (اِخ ) رجوع به سغد شود.
-
واژههای همآوا
-
سغد
لغتنامه دهخدا
سغد. [ س َ ] (ع اِ) باران نرم و جز بصورت مزدوج طریقه ٔ استعمال دیگری ندارد و گویند «اغضه اﷲ بسغدمغد» یعنی تر و تازه دارد او را خدای تعالی بباران نرم . (منتهی الارب ).
-
سغد
لغتنامه دهخدا
سغد. [ س ُ ] (اِ) زمین نشیب که آب باران در آن جمع شود. (برهان ) (غیاث ).
-
سغد
لغتنامه دهخدا
سغد. [ س ُ ] (اِخ ) نام شهری است از ماوراءالنهر نزدیک سمرقند. گویند آب و هوای آن در نهایت لطافت باشد و آن بسغد سمرقند شهرت دارد.آن را بهشت دنیا هم میگویند. (برهان ). سغد سرزمینی است در آسیای مرکزی کلمه ٔسغدی در پارسی باستان «سوغوده » یا «سوغد» در اوس...
-
سقد
لغتنامه دهخدا
سقد. [ ] (ع مص ) مرتب کردن . (دزی ج 1 ص 660).
-
جستوجو در متن
-
زاور
لغتنامه دهخدا
زاور. [ وَ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء اشتیخن در صغد. (ازانساب سمعانی ). یاقوت آرد: ابوسعد (سمعانی ) گوید: زاور قریه ای است در اشتیخن صغد. (از معجم البلدان ).
-
صغدی
لغتنامه دهخدا
صغدی . [ ص ُ ] (ص نسبی ) نسبت است به صغد، سغد. رجوع به سغدی شود.
-
احارکف
لغتنامه دهخدا
احارکف . [ ] (اِ) ثنویه ، بلغت صغد ایران بالا. (ابن الندیم ).
-
بزدان
لغتنامه دهخدا
بزدان . [ ب َ ] (اِخ ) نام قریه ای از قرای صغد. (یادداشت مؤلف ).
-
کمرجه
لغتنامه دهخدا
کمرجه . [ک َ م َ ج َ ] (اِخ ) از دیههای صغد است . (از معجم البلدان ). از قرای سغد سمرقند است . (از انساب سمعانی ).
-
اجاری
لغتنامه دهخدا
اجاری . [ ] (اِخ ) نامی که در رستاق سمرقند و صغد و بنونکث به منانیّه [ یعنی به پیروان مانی ] دهند. (از ابن الندیم ).
-
اسکارنی
لغتنامه دهخدا
اسکارنی . [ اِ رَ ] (ص نسبی ) منسوب به اِسْکارَن ، قریه ای از قراء صغد سمرقند. (سمعانی ). رجوع به اِسْکارَن شود.
-
خدفران
لغتنامه دهخدا
خدفران . [ خ ُ ف َ ] (اِخ ) نام قریتی است به صغد (= سغد) سمرقند در ماوراءالنهر. (از معجم البلدان ).