کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صشمن-خد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خد
لغتنامه دهخدا
خد. [ خ َدد ] (ع اِ) رخسار و آن دو باشد و مذکر است . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رخساره . (غیاث اللغات ). رخ . (دستور اللغة نطنزی ) (حبیش تفلیسی ) (میرسیدشریف جرجانی ) (ترجمان عادل بن علی ). دیباچه ٔ روی . عذار. هر یک از دو جانب روی ...
-
خد
لغتنامه دهخدا
خد. [ خ َدد ] (ع مص ) زمین کندن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). شکافتن زمین . (منتهی الارب ). || گود کردن زمین . حفر کردن زمین . یقال : خد السیل الارض و فی الارض . || با دندان جسم چیزی را دریدن . (از معجم الوسیط). || داغ بر صورت شترزدن . (از...
-
گل خد
لغتنامه دهخدا
گل خد. [ گ ُ خ َدد / خ َ ] (ص مرکب ) گلگونه . آنکه رخسار او در لطافت گل را ماند. گل چهره : غزلسرای شدم بر شکرلبی گل خدبنفشه زلفی ونسرین بری صنوبرقد. سوزنی .بعاشقی دل وچشم مرا چو شکر و گل به آب و آتش داد آن شکرلب گل خد.سوزنی .
-
گشاده خد
لغتنامه دهخدا
گشاده خد. [ گ ُ دَ / دِ خ َدد / خ َ ] (ص مرکب ) فراخ رخساره : از این کشیده قدی ، گشاده خدی ، لاغرمیان . (سندبادنامه ص 237).
-
سمن خد
لغتنامه دهخدا
سمن خد. [ س َ م َ خ َدد / خ َ ] (ص مرکب ) آنکه رخسار وی مانند یاسمن سپید و خوشبوی باشد. (ناظم الاطباء) : لطیف اندامی ، ماهرویی ، سلسله مویی ، عنبرجعدی ، سمن خدی . (سندبادنامه ص 259).
-
ماه خد
لغتنامه دهخدا
ماه خد. [ خ َدد ] (ص مرکب ) ماه چهر. ماه چهره . ماهرو. ماهرخ . ماه رخسار. ماه طلعت . ماه سیما. ماه منظر : جوانی دید سروقد، ماه خد، گلعذار، آفتاب رخسار. (سندبادنامه ص 104).
-
ارغوان خد
لغتنامه دهخدا
ارغوان خد. [ اَ غ َ خ َدد ] (ص مرکب ) سرخ چهره . معشوق گلعذار.