کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صروری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صروری
لغتنامه دهخدا
صروری . [ ص َ ری ی ] (ع ص )آنکه حج نکرده باشد. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
-
واژههای همآوا
-
سروری
لغتنامه دهخدا
سروری . [ س َرْ وَ ] (حامص مرکب ) ریاست و حکومت و سلطنت و پادشاهی و حکمرانی و فرمانگزاری . (ناظم الاطباء). مهتری و بزرگی . (آنندراج ). بزرگی و خدیوی . تفوق . (ناظم الاطباء) : به سروری و امیری رعیت و لشکرپذیردت ز خدا گر روی بحکم تبار. ابوحنیفه ٔ اسکاف...
-
سروری
لغتنامه دهخدا
سروری . [ س ُ ] (اِخ ) محمدقاسم بن حاجی محمد کاشانی ، متخلص به سروری ، مؤلف فرهنگ مجمع الفرس . از مستعدان روزگار بود. در مائه ٔ حادی عشره به هند رسید و در لاهور قیام نمود. سروری گوید:بی دست طلب بدامن پیر زدن کس را نشود مقام عرفان مسکن چون رشته که نگ...