کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صراحی گردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صراحی گردن
لغتنامه دهخدا
صراحی گردن . [ ص ُ گ َ دَ ] (ص مرکب ) با گردنی چون گردن صراحی . گردن دراز و کشیده : اشتر صراحی گردنا دانم چه خواهی کردنابا پنبه بازی می کنی گردن درازی می کنی . (منسوب به عبدالواسع جبلی ).از صراحی گردنان دارد کسی را در نظرشاخ گل دستی که در گلزار بالا ...
-
واژههای مشابه
-
صراحی کشیدن
لغتنامه دهخدا
صراحی کشیدن . [ ص ُ ک َ / ک ِدَ ] (مص مرکب ) کنایه از صراحی نوشیدن : دل که بیابان گرفت چشم ندارد براه هر که صراحی کشید گوش ندارد به پند. سعدی .رجوع به صراحی شود.
-
اشک صراحی
لغتنامه دهخدا
اشک صراحی . [ اَ ک ِ ص ُ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب : ز شوق بزم تو در دیده و دل سلمان حرام اشک صراحی و ناله ٔ عود است .سلمان (از آنندراج ).
-
خنده ٔ صراحی
لغتنامه دهخدا
خنده ٔ صراحی . [ خ َ دَ / دِ ی ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خنده ٔ مینا. خنده ٔ شیشه . خنده ٔ جام . (مجموعه ٔ مترادفات ).
-
خورشید صراحی
لغتنامه دهخدا
خورشید صراحی . [ خوَرْ / خُرْ دِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب . (آنندراج ) : چو نور شمع ساقی تازه رو باش ز خورشید صراحی ماه نو باش .زلالی (از آنندراج ).
-
سنگ و صراحی
لغتنامه دهخدا
سنگ و صراحی . [ س َ گ ُ ص ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )کنایه از ناسازگار بودن و ضد بودن است : زاهد به کتابی و کتاب من و توسنگ است و صراحی انتساب من و تو.یغمای جندقی .
-
جستوجو در متن
-
نول
لغتنامه دهخدا
نول . (اِ) منقار مرغان .(رشیدی ) (از بحر الجواهر) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج ) (مؤیداللغات ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نوک . نک . تک . شند. چِنگ : هر چه جز عشق است شد مأکول عشق دو جهان یک دانه پیش نول عشق . مولوی .حرص بط ...
-
باردان
لغتنامه دهخدا
باردان . (اِ مرکب ) خرجین و جوال و هر ظرفی که در آن چیزی کنند. (برهان ). آوند و ظرف که در آن چیزی نهند، از برهان و شروح نصاب ، و در رشیدی نوشته که جوال و خرجی . (غیاث ). خرجین . (جهانگیری ). خورجین و جوال و ظروف از قبیل شیشه و سبو و قرابه و امثال آن ...
-
گلو
لغتنامه دهخدا
گلو. [ گ ُ / گ َ ] (اِ) در اوستا گَرَه (گلو)، پهلوی گروک ، سانسکریت گَلَه ، لاتینی گولا ، ارمنی کول (فروبرده ، بلعیده )، کردی گَرو ، افغانی غاره ، غرئی (گردن ، قصبةالریه )، استی قور (غیرقطعی )، سنگلیچی غر ، خوانساری گلی ، دزفولی گلی ، گیلکی گولی ، کر...
-
شیشه بازی
لغتنامه دهخدا
شیشه بازی .[ شی ش َ / ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت شیشه باز. (یادداشت مؤلف ). شعبده بازی با گوی و ساغر. (ناظم الاطباء). فنی است از رقاصی که رقاصان شیشه و صراحی پر از آب و گلاب بر سر گذارند و رقص بنیاد کنند و با وصف حرکات رقص شیشه از سر نمی افتد و اگ...
-
خروشان
لغتنامه دهخدا
خروشان . [ خ ُ ] (ق ، نف ) در حال خروشیدن . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به خروش با همه ٔ معانی آن شود : خروشان و کفک افکنان و سلیحش . خسروی .گرانمایه فرزند در پیش اوی از ایوان برون شد خروشان بکوی . فردوسی .ببست آن در وبارگاه کیان خروشان بیامد گشاده می...
-
مل
لغتنامه دهخدا
مل . [ م ُ ] (اِ) نبیذ بود. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 322). شراب انگوری . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث ) (آنندراج ). می و شراب انگوری و هر مایع مسکر. (ناظم الاطباء). می . باده . مدام . راح . صهبا. خمر. عقار. قهوه . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در سغدی...
-
مدام
لغتنامه دهخدا
مدام . [م ُ ] (ع اِ) باران پیوسته . (منتهی الارب ). مطر الدائم . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || شراب . (اوبهی ) (غیاث اللغات ). می . (دستورالاخوان ). می انگوری . (منتهی الارب ). خمر. مدامة. (اقرب الموارد) (متن اللغة).مل . نبید. عقار. قهوه . راح . قرق...