کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صراحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صراحی
لغتنامه دهخدا
صراحی . [ ص ُ ] (از ع ، اِ) عربی آن صراحُیّة. قسمی از ظروف شیشه یا بلور با شکمی نه بزرگ و نه کوچک و گلوگاهی تنگ و دراز که در آن شراب یا مسکری دیگر کنند و در مجلسی آرند و از آن در پیاله و جام و قدح ریزند. ابن درید گوید: این لغت عربی نیست . آوند شراب :...
-
واژههای مشابه
-
صراحی کشیدن
لغتنامه دهخدا
صراحی کشیدن . [ ص ُ ک َ / ک ِدَ ] (مص مرکب ) کنایه از صراحی نوشیدن : دل که بیابان گرفت چشم ندارد براه هر که صراحی کشید گوش ندارد به پند. سعدی .رجوع به صراحی شود.
-
صراحی گردن
لغتنامه دهخدا
صراحی گردن . [ ص ُ گ َ دَ ] (ص مرکب ) با گردنی چون گردن صراحی . گردن دراز و کشیده : اشتر صراحی گردنا دانم چه خواهی کردنابا پنبه بازی می کنی گردن درازی می کنی . (منسوب به عبدالواسع جبلی ).از صراحی گردنان دارد کسی را در نظرشاخ گل دستی که در گلزار بالا ...
-
اشک صراحی
لغتنامه دهخدا
اشک صراحی . [ اَ ک ِ ص ُ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب : ز شوق بزم تو در دیده و دل سلمان حرام اشک صراحی و ناله ٔ عود است .سلمان (از آنندراج ).
-
خنده ٔ صراحی
لغتنامه دهخدا
خنده ٔ صراحی . [ خ َ دَ / دِ ی ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خنده ٔ مینا. خنده ٔ شیشه . خنده ٔ جام . (مجموعه ٔ مترادفات ).
-
خورشید صراحی
لغتنامه دهخدا
خورشید صراحی . [ خوَرْ / خُرْ دِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب . (آنندراج ) : چو نور شمع ساقی تازه رو باش ز خورشید صراحی ماه نو باش .زلالی (از آنندراج ).
-
سنگ و صراحی
لغتنامه دهخدا
سنگ و صراحی . [ س َ گ ُ ص ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )کنایه از ناسازگار بودن و ضد بودن است : زاهد به کتابی و کتاب من و توسنگ است و صراحی انتساب من و تو.یغمای جندقی .
-
جستوجو در متن
-
چارگوشی
لغتنامه دهخدا
چارگوشی . (اِ مرکب ) هر چه چهار گوشه داشته باشد. مربع. || صراحی . (برهان ). کنایه است از صراحی چهارپهلو. (آنندراج ). صراحی را گویند که چهارگوشه داشته باشد. (جهانگیری ) : چارگوشی و چارگوشه ٔ باغ گر بدست آیدت فرومگذار. شهید (از جهانگیری ).|| سبویی را گ...
-
پیشه
لغتنامه دهخدا
پیشه . [ ش ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی صراحی شراب باشد.
-
شیشه شیشه
لغتنامه دهخدا
شیشه شیشه . [ شی ش َ / ش ِ شی ش َ / ش ِ ] (ق مرکب ) صراحی پس از صراحی . (ناظم الاطباء): او شیشه شیشه نوشابه خورد.
-
رنجدان
لغتنامه دهخدا
رنجدان . [ رَ ] (اِ مرکب ) نوعی از صراحی ظریف . (ناظم الاطباء).
-
صراحیات
لغتنامه دهخدا
صراحیات . [ ص ُ حی یا] (ع اِ) ج ِ صراحیة. رجوع به صراحی و صراحیة شود.
-
خارز
لغتنامه دهخدا
خارز. [ رِ ] (ع ص ) کسی که صراحی چرمی می دوزد. (ناظم الاطباء).