کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدیق و امین و غمخوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صدیق اکبر
لغتنامه دهخدا
صدیق اکبر. [ ص ِدْ دی ق ِ اَ ب َ ] (اِخ ) لقب امیر المؤمنین علی علیه السلام است . رجوع به علی بن ابیطالب (ع ) شود.
-
ابوبکر صدیق
لغتنامه دهخدا
ابوبکر صدیق . [ اَ بو ب َ رِ ص ِدْ دی ] (اِخ ) رجوع به ابوبکربن ابی قحافه شود.
-
جستوجو در متن
-
امین
لغتنامه دهخدا
امین . [ اَ ی َ ] (ع ن تف ) دروغتر. اکذب : احسن الشعر امینه و اعذبه اکذبه . (یادداشت مؤلف ).
-
جگرکش
لغتنامه دهخدا
جگرکش . [ ج ِ گ َ ک َ ] (نف مرکب ) غمخوار و محنت کش . (آنندراج ). اندوهگین . رجوع به جگرآشام و جگرخای شود.
-
انسا
لغتنامه دهخدا
انسا. [ اُ ن َ ] (ع اِ) ج ِ انیس به معنی همدم و غمخوار و رفیق . (غیاث اللغات ) .
-
امین
لغتنامه دهخدا
امین . [ اُم ْ م َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ام . دو مادر.- ورم امین ؛ بیماریی که از آماس ام الغلیظ و ام الرقیق پدید آید. (از یادداشت مؤلف ) .
-
روح امین
لغتنامه دهخدا
روح امین . [ ح ِ اَ ] (اِخ ) روح الامین . جبرئیل : برند و خوانند از ابلهی و حمق و جنون ثنای روح امین را بنزد دیو رجیم . سوزنی .و رجوع به روح الامین و جبرئیل و روح و روح القدس شود.
-
غمخوار
لغتنامه دهخدا
غمخوار. [ غ َ خوا / خا ] (نف مرکب ) آنکه غم خورد. تیماردار. دلسوز. مهربان . غمگسار. آنکه در غم و اندوه شخصی شریک باشد. (از ناظم الاطباء). کسی که از غم و درد دیگری متألم شود،و دلسوز وی باشد. لُمّة. (منتهی الارب ) : جهان سربسر پر ز تیمار گشت هر آن کس ...
-
امین السلطانی
لغتنامه دهخدا
امین السلطانی . [ اَ نُس ْ س ُ ] (ص نسبی ) منسوب به امین السلطان . نوعی قران و دوقرانی و پنج قرانی و غیره که سکه و برش منظم و زیبا داشت . (یادداشت مؤلف ).
-
جگرخای
لغتنامه دهخدا
جگرخای . [ ج ِ گ َ ] (نف مرکب ) غمخوار و محنت کش . (آنندراج ). رجوع به جگرآشام شود.
-
مهتمم
لغتنامه دهخدا
مهتمم . [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) اندوهمندو غمخوار. (آنندراج ). رجوع به اهتمام و مهتم شود.
-
بی تیمار
لغتنامه دهخدا
بی تیمار. (ص مرکب ) بی پرستار و غمخوار. (ناظم الاطباء).
-
امین
لغتنامه دهخدا
امین . [ اَ ] (ع ، اسم فعل ) ای خدا مستجاب کن . چنین بادا. چنین کن . (منتهی الارب ). آمین . و رجوع به آمین شود.
-
امین
لغتنامه دهخدا
امین . [ اُ م َ ] (اِخ ) نام چند تن از روات حدیث است . رجوع به منتهی الارب و الاصابة فی تمییز الصحابة شود.