کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدیقة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صدیقة
لغتنامه دهخدا
صدیقة. [ ص َ ق َ ] (ع ص ) ثأنیث صدیق . رجوع به صدیق شود.
-
صدیقة
لغتنامه دهخدا
صدیقة. [ ص ِ دْ دی ق َ ] (اِخ ) لقب عائشه زوجه ٔ پیغمبرصلی اﷲ علیه و آله و سلم است . رجوع به عایشه شود.
-
صدیقة
لغتنامه دهخدا
صدیقة. [ ص ِدْ دی ق َ ] (اِخ ) از القاب فاطمه (ع ) دختر پیغمبر اسلام (ص ) است : کفوی نداشت حضرت صدیقه گر می نبود حیدر کرارش . ناصرخسرو.رضوان به هشت خلد نیارد سرصدیقه گر بحشر بود یارش . ناصرخسرو.رجوع به فاطمه شود.
-
صدیقة
لغتنامه دهخدا
صدیقة. [ ص ِدْ دی ق َ ] (اِخ ) از اولاد سلیمان و از ملوک بنی اسرائیل است و ظهور شعیای نبی در عهد او بود.رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 صص 130 - 131 شود.
-
صدیقة
لغتنامه دهخدا
صدیقة. [ ص ِدْ دی ق َ ] (اِخ ) لقب مریم مادر حضرت عیسی (ع ) است . رجوع به مریم شود.
-
صدیقة
لغتنامه دهخدا
صدیقة. [ ص ِدْ دی ق َ ] (ع ص ) تأنیث صِدّیق . رجوع به صِدّیق شود.
-
واژههای مشابه
-
صدیقه ٔ طاهرة
لغتنامه دهخدا
صدیقه ٔ طاهرة. [ ص ِ دْ دی ق َ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) لقب فاطمه (ع ) دختر محمدبن عبداﷲ (ص ). رجوع به صدیقه و صدیقه ٔ کبری و فاطمه شود.
-
صدیقه ٔ کبری
لغتنامه دهخدا
صدیقه ٔ کبری . [ ص ِ دْ دی ق َ ی ِ ک ُرا ] (اِخ ) لقب فاطمه دختر محمدبن عبداﷲ (ص ) است . رجوع به صدیقه و صدیقه ٔ طاهره و رجوع به فاطمه شود.
-
جستوجو در متن
-
دسیه
لغتنامه دهخدا
دسیه . [ دَ سی ی َ / ی ِ ] (ص ) این کلمه همانند صفتی به دنبال کلمه ٔمریم در بیت ذیل از ناصرخسرو آمده است : هم از دمش مسیح شود پران هم مریم دسیه ز گفتارش . (دیوان چ تقوی ص 209).مرحوم دهخدا در تعلیقات کتاب نوشته اند: ظاهراً «صفیه » یا «صدیقه » (به فتح ...
-
هشت خلد
لغتنامه دهخدا
هشت خلد. [ هََخ ُ ] (اِخ ) هشت باغ . هشت بستان . هشت بهشت : جنات عدن خاک در زهرارضوان ز هشت خلد بود عارش . ناصرخسرو.رضوان به هشت خلدنیارد سرصدّیقه گر به حشر بود یارش . ناصرخسرو.گدای کوی تو از هشت خلد مستغنی است اسیر عشق تو از هر دو عالم آزاد است .حاف...
-
حیدر کرار
لغتنامه دهخدا
حیدر کرار. [ ح َ دَ رِ ک َرْ را ] (اِخ ) لقبی است امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع ) را : کفوی نداشت حضرت صدّیقه گر می نبود حیدر کرارش . ناصرخسرو.همچنان در قهر جبّاران به تیغ ذوالفقارهیچکس انباز و یار حیدر کرار نیست . ناصرخسرو.احمد مختار شمس و حیدر کر...
-
دولت آبادی
لغتنامه دهخدا
دولت آبادی . [ دَ ل َ ] (اِخ ) صدیقه ٔ دولت آبادی متولد 1264 هَ .ش . و متوفای 1341 هَ .ش . خواهر یحیی دولت آبادی و از پیشقدمان نهضت زنان ایران بود. او به سال 1927 م . در رشته ٔ تعلیم و تربیت از دانشگاه پاریس فارغ التحصیل گردید و پس از تحصیل در فرانسه...
-
طاهر هروی
لغتنامه دهخدا
طاهر هروی . [ هَِ رِ هََ / هَِ رَ] (اِخ ) ابوالقاسم طاهربن احمد هروی . صاحب برید نیشابور بود از ادب بهره ٔ وافر داشت و نامه های نیکو می نوشت و اشعار ملیح میسرود. در فضل از همگنان خود یکتابود این اشعار را خود وی برای من انشاد کرده است :اعیذ علاه ان یک...