کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صدود
لغتنامه دهخدا
صدود. [ ص َ ] (ع ص ) حیله گر محال گو. (منتهی الارب ). || (اِ) چیزی که بر آینه بمالی آنرا، پس به آن سرمه کنی چشم را. (منتهی الارب ).
-
صدود
لغتنامه دهخدا
صدود. [ ص ُ ] (ع اِ) ج ِ صد. رجوع به صد شود. || (مص ) روی برگردانیدن از چیزی و اعراض کردن . (منتهی الارب ). بگشتن . (تاج المصادر بیهقی ). برگشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). بازداشتن کسی را از چیزی و برگردانیدن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
سدود
لغتنامه دهخدا
سدود. [ س ُ ] (ع اِ) ج ِ سُدّ، ابر سیاه . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به سُدّ شود.
-
سدود
لغتنامه دهخدا
سدود. [ س ُ ] (ع مص ) راست شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ).
-
جستوجو در متن
-
بگشتن
لغتنامه دهخدا
بگشتن . [ ب ِ گ َ ت َ ] (مص ) تغییر کردن . دیگرگون شدن . امتقاع ؛ بگشتن رنگ روی . بگشتن رنگ ، مزه ، طعم ، بوی ، خوی ، سرکه و جزآن ، تغییر کردن : از خشم گونه ٔ او بگشت : گلگون رخت چو شست بهار از وی بگذشت گل بگشت ز گلگونی . ناصرخسرو (تعلیقات دیوان ص 67...
-
برگشتن
لغتنامه دهخدا
برگشتن . [ ب َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) برگردیدن . رجعت کردن . (ناظم الاطباء). مقابل رفتن . (فرهنگ فارسی معین ). بازگشتن . واگشتن . مراجعت کردن . عودت کردن . عود کردن . بازآمدن . بازپس آمدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع . عودت . احریراف . اًزدهاف . اًصماء. اص...
-
اسامة
لغتنامه دهخدا
اسامة. [ اُ م َ ] (اِخ ) ابن مرشدبن علی بن مقلدبن نصربن منقذ الکنانی و الکلبی الشیزری الملقب بمؤیدالدولةمجدالدین و المکنی بابی المظفر از اکابر بنی منقذ اصحاب قلعه ٔ شیزر و یکی از علماء و از شجعان آنجا. او را در فنون ادب تصانیف عدیده است و ابوالبرکات...
-
حبیب
لغتنامه دهخدا
حبیب . [ ح َ ] (اِخ ) ابن اوس بن حارث مکنی به ابوتمام . نجاشی (متوفی 450 هَ . ق .) در رجال خود او را یاد کرده گوید: امامی بود و امامان را تا ابوجعفر ثانی که معاصر وی بوده مدح کرده است . جاحظ در کتاب حیوان گوید: ابوتمام از رؤساء رافضه است . حسن بن دا...