کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صدمة
لغتنامه دهخدا
صدمة. [ ص َ م َ ] (ع اِ) مصیبت . (منتهی الارب ). و فی الحدیث : الصبر عند الصدمة الاولی ؛ ای الصبر یحمد عند اول الرزیة. (منتهی الارب ). || آسیب . گزند : آسودگی مجوی که از صدمه ٔ اجل کس را نداده اند برات مسلمی . ؟رجوع به صدمت شود. || (اِمص ) برکندگی . ...
-
واژههای مشابه
-
صدمه خوردن
لغتنامه دهخدا
صدمه خوردن . [ ص َ م َ/ م ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) آسیب خوردن . آسیب دیدن . ضربت خوردن . رجوع به صدمه و صدمه دیدن شود.
-
صدمه دیدن
لغتنامه دهخدا
صدمه دیدن . [ ص َ م َ / م ِ دَ ] (مص مرکب ) صدمه خوردن . آسیب دیدن . آزار دیدن . رجوع به صدمه و صدمه خوردن شود.
-
صدمه زدن
لغتنامه دهخدا
صدمه زدن . [ ص َ م َ / م ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) آسیب زدن . رجوع به صدمه شود.
-
صدمه کشیدن
لغتنامه دهخدا
صدمه کشیدن .[ ص َ م َ / م ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) آزار دیدن . تحمل مشقت کردن . رنج و زحمت دیدن . رجوع به صدمه شود.
-
واژههای همآوا
-
صدمت
لغتنامه دهخدا
صدمت . [ ص َ م َ ] (ع اِ) آسیب . (دهار). آزار : اگر طاقت نداری صدمت پیل چرا باید که بر موران نهی پای . سعدی .|| ضرب . کوب : بصدمتی که اگر کوه آهنین بودی از جای برکندی . (گلستان ). رجوع به صدمة شود.
-
ثدمة
لغتنامه دهخدا
ثدمة. [ ث َ م َ ] (ع ص ) تأنیث ثدم .
-
جستوجو در متن
-
صدمات
لغتنامه دهخدا
صدمات . [ ص َ دَ ] (ع اِ) ج ِ صدمة. رجوع به صدمة شود.
-
ناکار
لغتنامه دهخدا
ناکار. (ص مرکب ) در تداول ، صدمه دیده . بسختی صدمه دیده . جراحت رسیده و از کار افتاده . آنکه بر اثر ضربه یا زخمی از کار افتاده باشد.
-
رفسة
لغتنامه دهخدا
رفسة. [ رَ س َ ] (ع مص ) صدمه ٔ بپای بر سینه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). با پای بر سینه ٔ کسی صدمه زدن . (از اقرب الموارد).
-
کفتگی
لغتنامه دهخدا
کفتگی . [ ک ُ ت َ / ت ِ ] (حامص ) کوفتگی . || صدمه . || پیچیدگی . (ناظم الاطباء).
-
ضرب دیده
لغتنامه دهخدا
ضرب دیده . [ ض َ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آسیب و صدمه دیده .