کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صدم
لغتنامه دهخدا
صدم . [ ص َ ] (ع مص ) کوفتن . (منتهی الارب ). بهم باکوفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). یقال : صدم الجدار صدماً؛ اذا ضربه بسده . (بحر الجواهر). || زدن چیزی سخت را به چیزی سخت مثل آن . (منتهی الارب ). || رسیدن کاری بزرگ . (منتهی الارب ). کاری...
-
صدم
لغتنامه دهخدا
صدم . [ ص َ دُ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) صدیک . واقع در مرتبه ٔ صد.
-
واژههای مشابه
-
یک صدم
لغتنامه دهخدا
یک صدم . [ ی َ / ی ِ ص َ دُ] (اِ مرکب ) صدیک . صدی یک . یک جزء از صد جزء چیزی .
-
واژههای همآوا
-
سدم
لغتنامه دهخدا
سدم . [ س َ دَ ] (ع اِ) اندوه یا اندوه مع پشیمانی یا خشم مع اندوه و آز و شیفتگی و آزمندی چیزی ، و یقال : ما له هَم ّ و لا سدم الا ذاک . (منتهی الارب ).
-
سدم
لغتنامه دهخدا
سدم . [ س َ دَ ] (ع مص ) اندوهگین گردیدن . (منتهی الارب ). پشیمان و اندوهگین شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || بند کردن و برآوردن در را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
سدم
لغتنامه دهخدا
سدم . [ س َ دَ / دِ ] (ع ص ) گشن غالب شهوت تیز شده در گشنی ، یا گشن که او را در میان شتران گذارند، پس آن بانگ کند در میان آنها و شترمادگان آزمند فحل شوند، آن گشن را از میان آنها برآرند و این از جهت برداشتن نسل اوست ، یا گشن بسته دهن یا بازداشته شده ا...
-
سدم
لغتنامه دهخدا
سدم . [ س َ دِ ] (ع ص ) فحل سدم . رجوع به سَدَم شود. || عاشق بسیارعشق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مرد خشمگین و عاشق . (منتهی الارب ). غمگین . خشمگین . (بحر الجواهر).
-
سدم
لغتنامه دهخدا
سدم . [ س ُ / س ُ دُ ] (ع ص ) رکیة سدم ؛ چاه انباشته . ج ، اسدام . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
-
ثدم
لغتنامه دهخدا
ثدم . [ ث َ ] (ع ص ) گنگلاج . || فربه گول .
-
جستوجو در متن
-
تصدیم
لغتنامه دهخدا
تصدیم . [ ت َ ] (ع مص ) مبالغه ٔ صدم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به صَدم شود.
-
صادم
لغتنامه دهخدا
صادم . [ دِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صَدْم .
-
صدمین
لغتنامه دهخدا
صدمین . [ ص َ دُ ] (ص نسبی ، اِ) واقع در مرتبه ٔ صد. رجوع به صد و صدم شود.