کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدای سگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صدای بم
لغتنامه دهخدا
صدای بم . [ ص َ / ص ِ ی ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به بم شود.
-
صدای زیر
لغتنامه دهخدا
صدای زیر. [ ص َ / ص ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زیر شود.
-
صدای لرزان
لغتنامه دهخدا
صدای لرزان . [ ص َ / ص ِ ی ِ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صدای مرتعش . آوازی که هنگام خروج از گلو لرزان بیرون می آید، از ترس یا حزن یا موجبات دیگر.
-
جستوجو در متن
-
نابح
لغتنامه دهخدا
نابح . [ ب ِ ] (ع ص ) بانگ کننده مثل سگ و آهو و قچقار و مار . (آنندراج ). سگ بانگ کننده . (ناظم الاطباء). اصل نباح مخصوص صدای سگ است و بعد به صدای دیگر حیوانات هم اطلاق شده است . (اقرب الموارد). ج ، نَوابِح ، نُبَّح ، نُبوح .
-
واق واق
لغتنامه دهخدا
واق واق . (اِ صوت ) نام آواز سگ چون گزیدن خواهد. (یادداشت مؤلف ). وق وق . واغ واغ . وغ وغ . عوعو. صدای سگ بهنگام پارس کردن . رجوع به وغ وغ شود.
-
نباءة
لغتنامه دهخدا
نباءة. [ ن َ ءَ ] (ع اِ)آواز نرم خفی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آواز نرم . (صراح ). صوت خفی . (المنجد) (اقرب الموارد). صوت خفی یا خفیف . (معجم متن اللغة). آواز پوشیده . (مهذب الاسماء). || صدای سگ . (منتهی الارب ) (المنجد). بانگ سگ یا...
-
خفخفة
لغتنامه دهخدا
خفخفة.[ خ َ خ َ ف َ ] (ع اِ) بانگ کفتار و سگ وقت خوردن . || صدای جنبانیدن پیراهن نو. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
نباح
لغتنامه دهخدا
نباح . [ ن ُ / ن ِ ] (ع مص ) بانگ کردن سگ . (از منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). نبح . نبیخ . (منتهی الارب ). تنباح . نبوح . (المنجد). || بانگ کردن آهو و تیس و مار. (از منتهی الارب ). اصل نبا...
-
عواء
لغتنامه دهخدا
عواء. [ ع ُ ] (ع مص ) دهن پیچیده بانگ کردن سگ ، یا آواز زشت دراز برآوردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیچاندن سگ خطم و پیش ِ بینی خود را و آواز دادن و یا آواز بلند دادن وی در حالی که صدای او صاف نباشد. (از اقرب الموارد). || خم دا...
-
دوله
لغتنامه دهخدا
دوله . [ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ) دایره . (از برهان (فرهنگ جهانگیری ). || گردباد. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). گردباد که آن را دیوباد نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). || زلف . (از برهان ) (آنندراج ) (ازفرهنگ جهانگیری ). پیاله و پ...
-
گیرا
لغتنامه دهخدا
گیرا. (نف ) مرکب از: گیر (گرفتن ) + الف پسوند فاعلی و صفت مشبهه . (حاشیه ٔبرهان چ معین ). گیرنده بسختی و محکمی و اخذکننده و با دست گیرنده . (ناظم الاطباء). گیرنده . (فرهنگ نظام ) (فرهنگ شعوری ) (انجمن آرا) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (بهار عجم ) : که پ...
-
بوق
لغتنامه دهخدا
بوق . (ع اِ) سفیدمهره باشد و آن چیزی است که حمامها و آسیاها و هنگامه ها نوازند. (برهان ). نای است بزرگ که نوازند. ج ، ابواق و بیقان . نای مانندی که آسیابانان دمند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المنجد). صور. (مهذب الاسماء). کرنای . (دهار)...
-
دمدمه
لغتنامه دهخدا
دمدمه . [ دَدَ م َ / م ِ ] (اِ) مکر و فریب . (آنندراج ) (برهان ) (از انجمن آرا) (از فرهنگ جهانگیری ) (از غیاث ) (از ناظم الاطباء). وسوسه . افسون . (برهان ) (ناظم الاطباء) : دمدمه ٔ دمنه در شیر اثر کرد. (کلیله و دمنه ). بیچاره را با این دمدمه در کوزه ...
-
قادسیه
لغتنامه دهخدا
قادسیه . [ دِ سی ی َ ] (اِخ ) جنگ ...در سال چهاردهم هجری (635 م .) بین سپاه ایران و مسلمانان در سرزمین قادسیه اتفاق افتاد. در زمان خلافت عمر عده ای مأمور شدند که یزدگرد، شاه ایران را به اسلام دعوت کنند. این عده به تیسفون وارد شدند و به دربار یزدگرد ...