کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صدایی زنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی صدایی
لغتنامه دهخدا
بی صدایی . [ ص َ / ص ِ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی صدا. سکوت . خاموشی .
-
جستوجو در متن
-
درنگ
لغتنامه دهخدا
درنگ . [ دَ رَ / دِ رَ ] (اِ صوت ) صدایی باشد که از نواختن ناقوس و تار ساز و شکستن چینی و آبگینه و امثال آن برآید. (برهان ) (جهانگیری ). آواز تار و طنبور و نقاره و صدای گرز و شمشیر، و آن تبدیل ترنگ است . (آنندراج ). لغتی است در جرنگ که صدای زنگ و طاس...
-
گریال
لغتنامه دهخدا
گریال . [ گ َرْ ] (اِ) تخته ای باشد از هفت جوش که چون زمانی از ساعت بگذرد و گری که پنگان است در آب نشیند چوبی بر آن تخته ٔ هفت جوش زنند تا صدایی کند، مردمان دانند که چه مقدار از روز یا شب گذشته است و این در هندوستان متعارف است . (برهان ) (آنندراج ). ...
-
جرس بستن
لغتنامه دهخدا
جرس بستن . [ ج َ رَ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) بستن زنگ بشتران هنگام حرکت کاروان : غلغل زنجیر مجنون ناقه را دارد برقص ساربان چندین جرس بیهوده برجمازه بست . فیضی اکبرآبادی .- جرس بر گلو بستن ؛ آماده ٔ سفر شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ). پا برکاب . پا در رکاب ....