کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صداقت و صفا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صداقت ورزیدن
لغتنامه دهخدا
صداقت ورزیدن . [ ص َ / ص ِ ق َ وَ دَ ] (مص مرکب ) دوستی کردن . دوستی ورزیدن . رجوع به صداقت شود.
-
جستوجو در متن
-
لوطیانه
لغتنامه دهخدا
لوطیانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) به راستی . با درستی . با صدق و صفا و راستی : لوطیانه بگو؛ با کمال صداقت بگوی . لوطیانه به ما بگو ببینم این کار را تو کرده ای یا دیگری ؟
-
مخلصانه
لغتنامه دهخدا
مخلصانه . [ م ُ ل ِ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) خالص و حقیقی و باصداقت و حاکی از صفا و خلوص نیت : و این بیتهای مخلصانه که خود گفته است از او مر عقلا را بر اعتقاد پاک او گواه است . (جامع الحکمتین ناصرخسرو 315).معاصران ز حریف شبانه یاد آریدحقوق بندگ...
-
یکرنگی
لغتنامه دهخدا
یکرنگی . [ ی َ / ی ِ رَ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت یکرنگ . دارای یک رنگ بودن . مقابل دورنگی : زاویه هرچند صفت تنگی آرد از روی جنسیت و اتحاد یکرنگی دارد. (سندبادنامه ص 107). || کنایه از اخلاص مندی و یک جهتی و دوستی باشد که در آن شائبه ای از نفاق و ساخت...
-
مودت
لغتنامه دهخدا
مودت . [ م َ وَدْ دَ ] (ع اِمص ) مودة. دوستی و محبت و صداقت و رفاقت و مهربانی و خیرخواهی و نیک اندیشی . (ناظم الاطباء). مصادقت . خلت . ود. وداد. مهر. حب . دوستی . مهربانی . (یادداشت مؤلف ) : گفتم دلش چه دارد و عقلش چه پروردگفتا یکی مودت دین و یکی سن...
-
وفا
لغتنامه دهخدا
وفا. [ وَ ] (از ع ، اِمص ) وفاء. وعده به جای آوردن و به سر بردن دوستی و عهد و سخن . (غیاث اللغات ). به سربردگی عهد و پیمان و قول و سخن و دوستی و استقامت . (ناظم الاطباء). ثبات در عهد و پیمان و قول و سخن و دوستی و صفا و صدق وضمانت در کار و کردار. (ناظ...
-
اخوان الصفا
لغتنامه دهخدا
اخوان الصفا. [ اِخ ْ نُص ْ ص َ ] (اِخ ) در اواسط قرن چهارم هجری انجمنی مخفی در بصره و بغداد تشکیل شد، اعضاء این انجمن جمعی از علما و دانشمندان بزرگ اسلام بودند [ از ایرانیان ] . نام این جمعیت «اخوان الصفا» و مرام اصلی یا اساسنامه ٔ آنها این بود که می...
-
حبیب خراسانی
لغتنامه دهخدا
حبیب خراسانی . [ ح َ ب ِ خ ُ ] (اِخ ) حاج میرزا... شاعر خراسانی از خاندان شهیدی . وی پسر حاج میرزا هاشم پسر میرزا هدایت اﷲ پسر میرزا مهدی خراسانی شهید در سال 1266 هَ . ق . در فتنه سالاری و ایامی که شهر مشهد در محاصره بوده پا به عرصه ٔ وجود گذاشت و پس...
-
مکارم
لغتنامه دهخدا
مکارم . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مکرمة. (دهار). ج ِ مَکرُم و مَکرُمة. (منتهی الارب ). ج ِ مکرمة. (ناظم الاطباء). نوازشها و بزرگواریها واین جمع مکرمت است . (غیاث ) (آنندراج ). نوازشها و مکرمتها و بزرگیها. (ناظم الاطباء). نیکیها. خوبیها. بزرگواریها. (یادد...
-
منعم
لغتنامه دهخدا
منعم . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) مالدار و نعمت دهنده . (آنندراج ). آنکه احسان و نیکویی می کند و نعمت دهنده و کریم و نیکوکار و جوانمرد و سخی و باهمت . (ناظم الاطباء). صاحب نعمت . (از اقرب الموارد) : وین عید همایون به تو بر، فرخ و میمون تو منعم و آن کس که تو ...
-
ارغون
لغتنامه دهخدا
ارغون . [ اَ ] (اِخ ) ابن اباقاخان . اباقاخان میل داشت که پس از او پسر وی ارغون بمقام ایلخانی برسد ولی چون این امر با یاسای چنگیزی که سلطنت را حق ارشد شاهزادگان میدانست مخالفت داشت ، پس از فوت اباقا، امرا و شاهزادگان مغول برادر او تگودار را بسلطنت بر...