کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صحور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صحور
لغتنامه دهخدا
صحور. [ ص َ ] (ع ص ) اَتان ٌ صحور؛ خر ماده ٔ سرخ سپیدی آمیخته . || خر ماده ٔ پشتک زن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
سحور
لغتنامه دهخدا
سحور. [ س َ ] (ع اِ) آنچه در رمضان به آخر شب خورند. (غیاث ) (آنندراج ). آنچه سحرگاه خورند. (مهذب الاسماء). آنچه روزه گیران بسحر خورند. آنچه سحرگاه خورند از طعام یا شراب . (از اقرب الموارد) : گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست از می کنند روزه گشا طالبان...
-
سحور
لغتنامه دهخدا
سحور. [ س ُ ] (ع مص ) سحور خوردن . || (اِ) ج ِ سَحَر. (منتهی الارب ) : تر و تازه خزان تو چوبهارخوش و خرم روان تو چو سحور.مسعودسعد (دیوان چ رشید یاسمی ص 269).- مقطعة السحور، و کذا مقطعة الاسحار ؛ خرگوش است و این اسم او را به طریق تفأل است یعنی شش او ...
-
صهور
لغتنامه دهخدا
صهور. [ ص َ ] (ع ص ) بریانی ساز. || گدازنده ٔ پیه . (منتهی الارب ).