کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبح دروغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صبح دروغ
لغتنامه دهخدا
صبح دروغ . [ ص ُ ح ِ دُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح کاذب . مقابل صبح صادق : از عشق سوختم چکنم چون ز روز بدصبح دروغ میدمد از آفتاب خویش . امیرخسرو.و رجوع به صبح کاذب شود.
-
واژههای مشابه
-
گل صبح
لغتنامه دهخدا
گل صبح . [ گ ُ ل ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از سپیده ٔ صبح است . (آنندراج ) : فیضی عجیب درین گل صبح از صبا رسیدبیرون کشیم رخت کدورت صفا رسید. ظهوری (از آنندراج ).به دشمن شبیخون زدن عاجزی است گل صبح بر قلب گردون زنیم .صائب (از آنندراج ).
-
کاکل صبح
لغتنامه دهخدا
کاکل صبح . [ ک ُ ل ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فجر. (ناظم الاطباء).کنایه از اول صبح . (آنندراج ). سپیده دم : شور عجبی در چمن از بلبل صبح است این شانه سزاوار خم کاکل صبح است .محمدقلی سلیم (از آنندراج ).
-
گاه صبح
لغتنامه دهخدا
گاه صبح . [ هَِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبحگاه . بامداد : چند پوشاند ز گاه صبح تا هنگام شام خاک را خورشید صورت گشتن این رنگین روا.ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 24).
-
کوس صبح
لغتنامه دهخدا
کوس صبح . [ س ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شور و غوغای جانداران . (آنندراج ). || آواز صبح . || نوبت آخر شب . (ناظم الاطباء).
-
نفس صبح
لغتنامه دهخدا
نفس صبح . [ ن َ ف َ س ِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دم صبح . نسیم ملایمی که به گاه طلوع صبح وزد. نفحه ٔ بامدادی : آمدنفس صبح و سلامت نرسانیدبوی تو بیاورد و پیامت نرسانید. خاقانی .چون بوی تو دیدم نفس صبح و ز غیرت در آینه ٔ صبح به بوی تو ندیدم .خاقا...
-
صبح آخرین
لغتنامه دهخدا
صبح آخرین . [ ص ُ ح ِ خ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . بام دوم . صبح صادق : بر خلاف صدق هرگز در هوایت دم که زدکاولش آن دم چو صبح آخرین سودا نکرد.سلمان ساوجی .
-
صبح ازل
لغتنامه دهخدا
صبح ازل . [ ص ُ ح ِ اَ زَ ] (اِخ ) نام او میرزا یحیی فرزند میرزا عباس از مردم نور مازندران و مؤسس فرقه ٔ ازلیان است . ازلیان و بهائیان دو فرقه اند که پیشوای هر یک از این دو دسته خود را جانشین سیدعلی محمد باب شیرازی میدانند. چنانکه میدانیم سیدعلی محم...
-
صبح اول
لغتنامه دهخدا
صبح اول . [ ص ُ ح ِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح نخستین . صبح کاذب . بام نخستین : فروغ جبهه ٔ صاحبقرانی است گواه صبح اول صبح ثانی است .میرزا جلال طباطبا.
-
صبح اولین
لغتنامه دهخدا
صبح اولین . [ ص ُ ح ِ اَوْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح کاذب . صبح نخست . صبح اول . رجوع به صبح اول شود.
-
صبح بام
لغتنامه دهخدا
صبح بام . [ ص ُ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صبح زود. اول روز : مگرکز توسنانش بدلگامی دهن بر کشته ای زد صبح بامی . نظامی .سپهدار ایران هم از صبح بام برآراست لشکر بسازی تمام . نظامی .هر چه دهد مشرقی صبح بام مغربی شام ستاند بوام . نظامی .ساقیا می ده ...
-
صبح پسین
لغتنامه دهخدا
صبح پسین . [ ص ُ ح ِ پ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . بام دوم . صبح صادق : سینه چون صبح پسین خواهم دریدکآفتاب آمد به پیشین ای دریغ. خاقانی .چون مشعله پیش بین موافق چون صبح پسین منیر و صادق .نظامی .
-
صبح ثانی
لغتنامه دهخدا
صبح ثانی . [ ص ُ ح ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صبح دوم . بام دوم . صبح پسین . صبح صادق . صبح آخرین : فروغ جبهه ٔ صاحب قرانیست گواه صبح اول صبح ثانیست . میرزا جلال طباطبا.رجوع به صبح پسین شود.
-
صبح جزا
لغتنامه دهخدا
صبح جزا. [ ص ُ ح ِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بامداد محشر. صبح قیامت . صبح روزی که اعمال مردم را کیفر یا پاداش دهند : نفسی کز جگر سوخته آید بیرون تا دم صبح جزا گرم بود بازارش .صائب .