کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صبحدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صبحدم
لغتنامه دهخدا
صبحدم . [ ص ُ دَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب )هنگام صبح . سپیده دم . بامداد. بامدادان : بگفتا که امشب بلشکر رسدو یا صبحدم بیگمان دررسد. فردوسی .آسمان نبوت ار مه راچون گریبان صبحدم بشکافت . خاقانی .چون صبحدم از ریحان گلزار پدید آمدریحانی گلگون را بازار پدید آ...
-
واژههای مشابه
-
صبحدم آسا
لغتنامه دهخدا
صبحدم آسا. [ ص ُ دَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) به مانندصبحدم . به کردار صبحدم . همانند دم صبح : دلهای گرم تب زده را شربتی کنم ز آن خوش دمی که صبحدم آسا برآورم .خاقانی .
-
چراغ صبحدم
لغتنامه دهخدا
چراغ صبحدم . [ چ َ / چ ِ غ ِ ص ُ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چراغ صبح و چراغ سحری . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). رجوع به چراغ سحر و چراغ سحری و چراغ صبح شود.
-
جستوجو در متن
-
عود سیمین
لغتنامه دهخدا
عود سیمین . [ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از صبحدم است . (از برهان قاطع) (از آنندراج ). دم صبح . (ناظم الاطباء).
-
ابرده
لغتنامه دهخدا
ابرده . [ اِ رِ دَ ] (ع اِ) سرمای صبحدم . (مهذب الاسماء). || سردی مزاج یا بیماری مضعف باه که پیران را افتد از غلبه ٔ رطوبت و برودت .
-
رخسارزرد
لغتنامه دهخدا
رخسارزرد. [ رُ زَ ] (ص مرکب ) زردرخسار. که رخساری زرد داشته باشد. که گونه هایی زرد دارد : در آرزوی روی تو هر صبحدم چو من رخسارزرد خیزد از بستر آفتاب .خاقانی .
-
گلزار
لغتنامه دهخدا
گلزار. [ گ ُ ] (اِ مرکب ) نام لحنی است در موسیقی . (برهان ) (جهانگیری ). نام نوایی است . (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) : خروشان بلبلان در صحن گلزاربه وقت صبحدم با لحن گلزار.زراتشت بهرام پژدو.
-
صبح نمایی
لغتنامه دهخدا
صبح نمایی . [ ص ُ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (حامص مرکب ) روشنی نمایاندن . روشن کردن : چون صبحدم عید کندنافه گشایی بگشای سر خم که کند صبح نمایی .خاقانی .
-
وارنگی
لغتنامه دهخدا
وارنگی . [ رَ ] (حامص مرکب ) اول هر چیز را که رنگ کنند رنگ است و چون در جامه ٔدیگر سرایت کند وارنگی است . (آنندراج ) : صفای صبحدم آیینه وارش شفق وارنگی گلگون عذارش .محسن تأثیر (از آنندراج ).
-
طرب سنج
لغتنامه دهخدا
طرب سنج . [ طَ رَس َ ] (نف مرکب ) که طرب سنجد. شادی آزما : بمیخانه از شام تا صبحدم طرب سنج احیا چو اهل حرم .ملاطغرا (از آنندراج ).
-
عنبرستان
لغتنامه دهخدا
عنبرستان . [ عَم ْ ب َ رِ ] (اِ مرکب ) جای آکنده از عنبر. عنبرسار. عنبرزار : از تو وقف صبحدم کاکل پریشان ساختن وز صبا مغزجهانی عنبرستان ساختن .نورالدین ظهوری (از آنندراج ).
-
مادرانه
لغتنامه دهخدا
مادرانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب به مادر. آمیخته با مهر و محبت : من از شفقت سپند مادرانه به دود صبحدم کردم روانه . نظامی .|| مانند مادر. همچون مادر. مادروار.
-
معطری
لغتنامه دهخدا
معطری . [ م ُ ع َطْ طَ ] (حامص ) بویایی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معطر بودن . خوشبویی : شعله ٔ برق و روز نو عزتش از مبارکی قله ٔ برف و صبحدم شیبتش از معطری . خاقانی .و رجوع به معطر شود.