کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صب
لغتنامه دهخدا
صب . [ ص َب ب ] (ع مص ) ریختن . ریختن آب و افشاندن آن . قوله تعالی : انا صببنا الماء صباً (قرآن 25/80). || توسعاً، رسیدن مصیبت . فرود آمدن بلا و نازله : صبت علی مصائب لو انهاصبت علی الایام صرن لیالیا.(منسوب به فاطمه (ع )).
-
واژههای مشابه
-
صب الماء
لغتنامه دهخدا
صب الماء. [ ص َب ْ بُل ْ ] (اِخ ) آبریزگان : هفت سال قحط افتاده در عهد او [ فیروزبن یزدجرد ] و باران نیامد تا خدای عز و جل رحمت کرد و باران داد و فراخی پیدا شد و آنروز از خرمی آب باران بر یکدیگر همی ریختند و آن را عید کردند و هنوز به کار دارند. این ا...
-
صب ء
لغتنامه دهخدا
صب ء. [ ص َب ْءْ ] (ع مص ) بر وزن شرم ، برآمدن دندان کودک و نشتر شترکره . || برآمدن سم شکافته (ظلف ). || طلوع کردن ثریا. || از کیشی به کیش دیگر شدن . || راه نمودن دشمن را. || نمودار شدن . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
سب
لغتنامه دهخدا
سب . [ ] (اِ) نظیر سیسن است و فرقی مابین سب و سیسن مشاهده نمیشود مگر با دقت فراوان و هر گاه در جای حفظ شود در صفا و رونق آن اضافه میشود و آن همیشه بدو مثقالی پیدا میشود. و از جمله ٔ آن حجر مکی است که سنگی است سبز رنگ و سخت . و از آنچه نمونه ٔ او در ب...
-
سب
لغتنامه دهخدا
سب . [ س َب ب ] (ع مص ) دشنام دادن . || (اِ) دشنام . (اقرب الموارد).
-
سب
لغتنامه دهخدا
سب . [ س ِب ب ] (ع ص ) مرد بسیاردشنام . (منتهی الارب ). || (اِ) معجر. (منتهی الارب ). ستر. (اقرب الموارد). || دستار. (غیاث ) (منتهی الارب ). عمامه . (مهذب الاسماء). || رسن . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء) || میخ . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء)....
-
ثب
لغتنامه دهخدا
ثب . [ ث َب ب ] (ع مص ) نشستن با تمکین و وقار. || ثَب ّ امر؛ راست و تمام گردیدن کار.
-
جستوجو در متن
-
اصباب
لغتنامه دهخدا
اصباب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ صَبَب . (منتهی الارب ). ج ِ صبب ،زمین نشیب و پستی . (آنندراج ). رجوع به صبب شود. || ج ِ صُب ّ. (قطر المحیط). رجوع به صب شود.
-
صباب
لغتنامه دهخدا
صباب . [ ص َب ْ با ] (ع ص ) صیغه ٔ مبالغه ازصب السماء صباً. (معجم البلدان ). رجوع به صب شود.
-
حبتری
لغتنامه دهخدا
حبتری . [ ح َ ت َ ری ی ] (اِخ ) کعبی بن ابی صَب ّ، مردی عابد است .
-
ابوالعلاء
لغتنامه دهخدا
ابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) صب-ح . از روات اس-ت . او از اب-ن بری-ده و از او عب-دالع-زی-زب-ن مسل-م روای-ت کن-د.
-
اهراق
لغتنامه دهخدا
اهراق . [ اِ ] (ع مص ) ریختن آب و خون و جزآن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ریختن آب . (آنندراج ). صب . اراقه . ریختن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).- اهراق دم ؛ ریختن خون . اراقة دم .