کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاقع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صاقع
لغتنامه دهخدا
صاقع. [ق ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صقع. بر سر زننده . || دیک ٌ صاقع؛ خروس بابانگ . (منتهی الارب ). || دروغگو. (اقرب الموارد). صَه ْ یا صاقع؛ یعنی خاموش شو ای دروغگو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
صاقعة
لغتنامه دهخدا
صاقعة. [ ق ِ ع َ ] (ع ص ) تأنیث صاقع. || (اِ) صاعقه . (اقرب الموارد).