کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صادوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صادوق
لغتنامه دهخدا
صادوق . (اِخ ) پدرزن عزیا (دوم پادشاهان 15:33 ودوم تواریخ ایام 27:1). (قاموس کتاب مقدس ص 550).
-
صادوق
لغتنامه دهخدا
صادوق . (اِخ ) پسر اخیطوب از خانواده ٔ الیعازر و یکی از دو کاهن بزرگ که در ایام داود بودند که در دوم سموئیل 8:17 و اول تواریخ ایام 24:3 و 6 و 31 اخیمالک ابن ابی یاثار، و در اول تواریخ ایام 18:16، ابی مالک خوانده شده است . وی در حبرون به داود ملحق گرد...
-
صادوق
لغتنامه دهخدا
صادوق . (اِخ ) کاهنی بود که در روزگار اخزیای پادشاه بود (اول تواریخ ایام 6:12). (قاموس کتاب مقدس ص 550).
-
صادوق
لغتنامه دهخدا
صادوق . (اِخ ) نام سه تن از کسانی که در حکایت نحمیا مذکورند. (قاموس کتاب مقدس ص 550).
-
صادوق
لغتنامه دهخدا
صادوق . (اِخ ) یکی از کسانی که پاره ای از دیوار شهر رامرمت کردند (نحمیا 3:4). (قاموس کتاب مقدس ص 550).
-
صادوق
لغتنامه دهخدا
صادوق . (اِخ ) یکی ازاسلاف مسیح (متّی 1:14). (قاموس کتاب مقدس ص 550).
-
جستوجو در متن
-
عزریا
لغتنامه دهخدا
عزریا. [ ] (اِخ ) عزریاهو (کسی که خداوند او را کمک میفرماید). وی نوه ٔ صادوق کاهن است که در ایام سلیمان کاهن اعظم بود. و بیست ودو تن دیگر بهمین نام در کتاب مقدس ذکر شده اند. (از قاموس کتاب مقدس ).
-
اخیطوب
لغتنامه دهخدا
اخیطوب . [اَ ] (اِخ ) (برادر نیک ) دو تن بدین نام بودند: نخست نوه ٔ عالی و پسر فینحاس که همچو کاهن بزرگ در وفات عیلی جانشین او شد زیرا که فینحاس در جنگ هلاک شده بود. دوم پسر امریا و پدر صادوق . (قاموس کتاب مقدس ).
-
اخیمعص
لغتنامه دهخدا
اخیمعص . [ ] (اِخ ) (برادر غضب ) پسر و جانشین صادوق که گویا در سلطنت سلیمان کاهن بزرگ بود. وی در زمان سلطنت داود، داود را از مشورت دشمن ابی شالوم مطلع ساخت و هم داود را از کشته شدن و مغلوب گشتن ابشالوم مستحضر گردانید. (قاموس کتاب مقدس ).
-
صدوقیان
لغتنامه دهخدا
صدوقیان . [ ص َ] (اِخ ) طایفه ای از یهودند که در عهد جدید مکرراً مذکور می باشند اما مبداء اشتقاق این اسم و معنایش مبهم است ، لکن رای محکم آنکه ایشان از صادوق کاهن متسلسل شده متدرجاً بدین اسم شهرت یافتند (کتاب اعمال رسولان 5:17) و خود صادوق رئیس کهنه ...
-
هارون
لغتنامه دهخدا
هارون . (اِخ ) ابن عمران . برادر موسی بنی اسرائیل و وزیر وی که با برادر خویش (موسی ) از جانب خدا مأمور به دعوت فرعون شد و با موسی از مصر هجرت کرد. و آنگاه که موسی برای آوردن الواح عشره به طور شد، وی گاوی را که از زر کرده بود و آواز میکرد خدا خواند و...
-
تاریخ
لغتنامه دهخدا
تاریخ . (ع مص ، اِ) تأریخ . توریخ . نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ). وقت چیزی پدید کردن . و در اصطلاح ، تعیین کردن ْ مدتی را از ابتدای امر عظیم و قدیم مشهور تا ظهور امر ثانی که عقب او است تا که دریافته شود بزمانه ٔ آینده و دیگر مدت ظهور این امر ثانی ب...