کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاحب امتیاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صاحب صابی
لغتنامه دهخدا
صاحب صابی . [ ح ِ ب ِ صا ] (اِخ ) کنایه از عیسی (ع ) است . (برهان قاطع). و این قول ظاهراً بر اساسی نیست .
-
صاحب صابی
لغتنامه دهخدا
صاحب صابی . [ ح ِ ب ِ صا ] (اِخ ) نام مردی بوده که فطرت و فطانت عالی داشته و ستاره پرستی را او بهم رسانیده است . (برهان قاطع). رجوع به صابئین و صابی شود.
-
صاحب عادل
لغتنامه دهخدا
صاحب عادل . [ ح ِ ب ِ دِ ] (اِخ ) وزیر ابوکالیجار مرزبان بن سلطان الدولة بود. بعد از فوت ابوکالیجار پسر وی منصور فولادستون به اغوای مادر خویش صاحب را به قتل رسانید. العظمة و البقاء للّه الملک المعبود. (دستورالوزراء ص 123). و رجوع به حبیب السیر چ تهرا...
-
صاحب عباد
لغتنامه دهخدا
صاحب عباد. [ ح ِ ب ِ ع َب ْ با ] (اِخ ) رجوع به صاحب بن عباد شود.
-
صاحب علاءالدین
لغتنامه دهخدا
صاحب علاءالدین . [ ح ِ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به عطاملک شود.
-
صاحب غار
لغتنامه دهخدا
صاحب غار. [ ح ِب ِ ] (اِخ ) لقب ابوبکربن ابی قحافه است : مردم آن است که چون مرد ورا بیندگوید ای کاش کم این صاحب غارستی . ناصرخسرو.و رجوع به یار غار شود.
-
صاحب فخ
لغتنامه دهخدا
صاحب فخ . [ ح ِ ب ِ ف َخ خ ] (اِخ ) حسین بن علی بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب . درتجارب السلف آرد که حسین از بزرگان بنی هاشم بود و ازتحمل جور و حیف ملول شد، در مدینه خروج کرد و بسیارخلق متابعت او کردند و اتفاق افتاد که از عامل مدینه بر بعضی طالبیا...
-
صاحب کافی
لغتنامه دهخدا
صاحب کافی . [ ح ِ ب ِ ] (اِخ ) وزیر کافی . لقب صاحب بن عباد. رجوع به صاحب بن عباد شود : ترا که صاحب کافی خریطه کش زیبدچهل درست که بخشش کنی چه دشوار است .خاقانی .
-
صاحب کرامت
لغتنامه دهخدا
صاحب کرامت . [ ح ِ ب ِ ک َ م َ ] (ترکیب اضافی ، ص مرکب ) دارای بزرگواری . ارجمند. بزرگوار. بخشنده : ای صاحب کرامت شکرانه ٔ سلامت روزی تفقدی کن درویش بینوا را. حافظ.|| ولی و عارفی که دارای کرامت باشد. رجوع به کرامت شود.
-
صاحب مازندرانی
لغتنامه دهخدا
صاحب مازندرانی . [ ح ِ ب ِ زَ دَ ] (اِخ ) رجوع به صاحب علی آبادی شود.
-
صاحب مایه
لغتنامه دهخدا
صاحب مایه . [ ح ِ ب ِ ی َ / ی ِ ] (ترکیب اضافی ، ص مرکب ) مایه ور. دارای مایه : صاحب مایه دوربین باشدمایه چون کم بُوَد چنین باشد.نظامی .
-
صاحب آباد
لغتنامه دهخدا
صاحب آباد. [ ح ِ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی ذیل جغرافیای قزوین گوید: و عمربن عبدالعزیز جهت خود در آنجا عمارت عالی ساخت در محله ٔ جوسق و اکنون آن زمین را صاحب آباد خوانند. (نزهةالقلوب ج 3 ص 58).
-
صاحب آباد
لغتنامه دهخدا
صاحب آباد. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان ، 36000گزی شمال باختری کاشان ، 2000گزی شوسه ٔ کاشان و قم . جلگه ، معتدل . سکنه 90 تن ، شیعه ، فارسی زبان . آب آن از قنات ، محصول غلات ، پنبه ، تنباکو، میوه جات . شغل زراعت و گله د...
-
صاحب آباد
لغتنامه دهخدا
صاحب آباد. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیگنان بخش بشرویه ٔ شهرستان فردوس ، 37000گزی شمال باختری بشرویه ، سر راه مالرو عمومی بشرویه به نیگنان . جلگه ، گرمسیر، سکنه 45 تن ، شیعه ، فارسی زبان . آب آن از قنات . محصول غلات ، پنبه ، ارزن ، باغات ، میوه ، ...
-
صاحب اختیار
لغتنامه دهخدا
صاحب اختیار. [ ح ِ اِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مختار. || لقبی بوده است در زمان سلاطین قاجار.