کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاحب آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صاحب آباد
لغتنامه دهخدا
صاحب آباد. [ ح ِ ] (اِخ ) حمداﷲ مستوفی ذیل جغرافیای قزوین گوید: و عمربن عبدالعزیز جهت خود در آنجا عمارت عالی ساخت در محله ٔ جوسق و اکنون آن زمین را صاحب آباد خوانند. (نزهةالقلوب ج 3 ص 58).
-
صاحب آباد
لغتنامه دهخدا
صاحب آباد. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان ، 36000گزی شمال باختری کاشان ، 2000گزی شوسه ٔ کاشان و قم . جلگه ، معتدل . سکنه 90 تن ، شیعه ، فارسی زبان . آب آن از قنات ، محصول غلات ، پنبه ، تنباکو، میوه جات . شغل زراعت و گله د...
-
صاحب آباد
لغتنامه دهخدا
صاحب آباد. [ ح ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیگنان بخش بشرویه ٔ شهرستان فردوس ، 37000گزی شمال باختری بشرویه ، سر راه مالرو عمومی بشرویه به نیگنان . جلگه ، گرمسیر، سکنه 45 تن ، شیعه ، فارسی زبان . آب آن از قنات . محصول غلات ، پنبه ، ارزن ، باغات ، میوه ، ...
-
واژههای مشابه
-
گله صاحب
لغتنامه دهخدا
گله صاحب . [ گ َ ل َ / ل ِ / گ َل ْ ل َ / ل ِ ح ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب گله . دارنده ٔ گله . خداوند گله . رمه دار. گله دار : دگر ره پدیدار گشت از نهفت گله صاحبش برزد آواز و گفت .نظامی .
-
صاحب اسماعیل
لغتنامه دهخدا
صاحب اسماعیل . [ ح ِ اِ ] (اِخ ) رجوع به صاحب بن عباد شود.
-
صاحب الزیادی
لغتنامه دهخدا
صاحب الزیادی . [ ح ِ بُزْ زیا ] (اِخ ) رجوع به ابوخشینه شود.
-
صاحب الصبیحی
لغتنامه دهخدا
صاحب الصبیحی . [ ح ِ بُص ْ ؟ ] (اِخ ) رجوع به محمدبن علی بن معمر کوفی شود.
-
صاحب بالجنب
لغتنامه دهخدا
صاحب بالجنب . [ ح ِ ب ِ بِل ْ جَمْب ْ ] (ع اِ مرکب ) (الَ ...) رفیق سفر. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). یار سفر. همراه . || شریک علم آموختن . (ترجمان القرآن علامه ٔ جرجانی ص 63).
-
صاحب بلخی
لغتنامه دهخدا
صاحب بلخی . [ ح ِ ب ِ ب َ ] (اِخ ) (مولانا...) مولانادر فن شعر ماهر بود و در علم ادوار و موسیقی کامل ونادر، و در عملهای خود اشعار خود میانخانه ساخته است تا دلالت بر فضل او کند و از آن جمله عمل چهارگاه است که در میان مردم شهرت دارد و گویند جوکی میرزا ...
-
صاحب بودن
لغتنامه دهخدا
صاحب بودن . [ ح ِ دَ ] (مص مرکب ) داشتن . دارا بودن . مالک بودن .
-
صاحب ترجمه
لغتنامه دهخدا
صاحب ترجمه . [ ح ِ ب ِ ت َ ج َ / ج ُ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنکه شرح حال او مورد بحث و تحقیق است .
-
صاحب ثعلب
لغتنامه دهخدا
صاحب ثعلب . [ ح ِ ب ِ ث َ ل َ ] (اِخ ) محمدبن عبدالواحد مطرز. رجوع به مطرز شود.
-
صاحب جزیره
لغتنامه دهخدا
صاحب جزیره . [ ح ِب ِ ج َ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باطنیان رابه هر ناحیتی کسی است که خلق را بدین مذهب دعوت کندو آن کس را صاحب جزیره خوانند و از دست وی به هر شهری داعیان باشند. رجوع به اسماعیلیه و باطنیه شود.
-
صاحب جوزا
لغتنامه دهخدا
صاحب جوزا.[ ح ِ ب ِ ج َ ] (اِخ ) کوکب عطارد را گویند، چه برج جوزا خانه ٔ اوست . (برهان قاطع). عطارد، چرا که جوزا خانه ٔ عطارد است . (غیاث اللغات ). رجوع به عطارد شود.