کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صاحبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صاحبة
لغتنامه دهخدا
صاحبة. [ ح ِ ب َ] (ع ص ، اِ) تأنیث صاحب . ج ، صاحِبات ، صَواحِب . || هر زنی که درک صحبت رسول (ص ) کرده باشد.- صاحبةالمنزل ؛ ام البیت . ام المثوی . ام المنزل . ام المسکن . کدبانو.
-
جستوجو در متن
-
غمیز
لغتنامه دهخدا
غمیز. [ غ َ ] (ع اِ) عیبی که بصاحب آن نسبت دهند. العیب یشار به الی صاحبه . (اقرب الموارد).
-
تصارع
لغتنامه دهخدا
تصارع . [ ت َ رُ ] (ع مص ) کشتی گرفتن : تصارع الرجلان و اصطرعا؛ حاولا ایهما یصرع صاحبه . (از اقرب الموارد).
-
شراط
لغتنامه دهخدا
شراط. [ ش ِ ] (ع مص ) مشارطة. هر یک از دو تا بر دیگری شرط کردن . (ناظم الاطباء). این مصدر در متون دیگر نبود. در تاج العروس مشارطة به معنی «شرط کل منها علی صاحبه » آمده است .
-
مراکلة
لغتنامه دهخدا
مراکلة. [ م ُ ک َ ل َ ] (ع مص ) پای با کسی زدن . (زوزنی ). با پا زدن به کسی : راکل الصبی صاحبه ؛ تضاربا بالارجل . (از متن اللغة).
-
تیاس
لغتنامه دهخدا
تیاس . [ت َی ْ یا ] (ع ص ) تکه بان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). ممسک التیس و صاحبه . (اقرب الموارد).
-
تشزین
لغتنامه دهخدا
تشزین . [ ت َ ] (ع مص ) بر زمین زدن : شزن صاحبه تشزیناً؛ بر زمین زد او را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تشزن شود.
-
صواحب
لغتنامه دهخدا
صواحب . [ ص َ ح ِ ] (ع اِ) ج ِ صاحبة.(اقرب الموارد). || ج ِ صاحب : اگر آنکه داری سر میزبانی ز ما به نبینی انیس و صواحب .حسن متکلم (از مجمعالفصحاء چ 1 تهران ج 2 ص 14) .
-
مراشقة
لغتنامه دهخدا
مراشقة. [ م ُ ش َق َ ] (ع مص ) با هم و برابر رفتن . (منتهی الارب ). مسایره . (از اقرب الموارد): راشقه مقصده ؛ سایره الیه ؛ باراه فی المسیر، رشق کل صاحبه فتراشقوا. (متن اللغة).
-
استعهاد
لغتنامه دهخدا
استعهاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) طلب پیمان و عهد کردن . || پیمان کردن با کسی : استعهد من صاحبه . || سوگندنامه یا بیعنامه نوشتن . || تاوان دادن کسی را از خود یااز نفس خود: استعهد فلاناً من نفسه . (منتهی الارب ).
-
ام غانم
لغتنامه دهخدا
ام غانم . [ اُم ْ م ِ ن ِ ] (اِخ ) صاحبة الحصاة. زن اعرابی معاصر علی بن ابیطالب (ع ). رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 229 و اعلام الوری و تنقیح المقال شود.
-
ام الندی
لغتنامه دهخدا
ام الندی . [ اُم ْ مُن ْ ن َ دا ] (اِخ ) حَبابَه والبیه ٔ اسدیه ملقب به صاحبة الحصاة دختر جعفر. از زنان قرن اول و دوم هجری است . عمر طولانی یافته و بعضی از امامان را ملاقات کرده است . رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 255 شود.
-
تفاید
لغتنامه دهخدا
تفاید. [ ت َ ی ُ ] (ع مص ) یکدیگر را فایده دادن . یقال : هما یتفایدان بالمال ؛ ای یفید کل صاحبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). بهره رسانیدن قوم بیکدیگر و تفاود استعمال نکنند. (از اقرب الموارد). رجوع به تفاود شود.
-
قعبری
لغتنامه دهخدا
قعبری .[ ق َ ب َ ری ی ] (ع ص ) مرد سخت درشت و ناکس بدخوی ، یامرد سخت بر اهل خود، یا بر یار خود، یا بر قوم خود.(منتهی الارب ). الشدید البخیل السیی ءالخلق ، و قیل الشدید علی اهله و صاحبه او عشیرته . (اقرب الموارد).