کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ص
لغتنامه دهخدا
ص . (حرف ) حرف چهاردهم از حروف هجاء عرب و هفدهم از الفباء فارسی و هیجدهم از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را به نود دارند. || این حرف در لغت فرس نیامده لیکن گاهی برای رفع اشتباه با کلمات مشابه «س » را «ص » نویسند و «س » خوانند: صد «سد»، شصت «شست ». |...
-
واژههای همآوا
-
س
لغتنامه دهخدا
س . (حرف ) صورت حرف پانزدهم است از حروف الفبای فارسی پس از «ژ» و پیش از «ش »، و حرف دوازدهم از الفبای عرب پس از «ز» و پیش از «ش »، و حرف پانزدهم از الفبای ابجدی پس از «ن » و پیش از «ع ». و نام آن سین است و آن را سین مهمله نامند. و بحساب جُمّل آن را ش...
-
س
لغتنامه دهخدا
س . [ س َ ] (ع حرف ) حرف مضارعه در اول افعال عرب ، معنی نزدیکی زمان وقوع فعل را در آینده دهد چون : سیأتی . سیکون .
-
ث
لغتنامه دهخدا
ث . (ع حرف ) حرف چهارم است از حروف هجای عرب و حرف پنجم از هجای فارسی و صوت آن سین است آنگاه که زبان در میان دندانها درآرند. یا اصوت ثتای یونانی میان حرف ت و ج و نام آن ثاء است و چهاردهمین از حروف جُمَّل و آنرا به پانصد دارند و در حساب ترتیبی نماینده ...
-
جستوجو در متن
-
لص
لغتنامه دهخدا
لص . [ ل ُص ص / ل ِص ص / ل َص ص ] (ع ص ، اِ) دزد (اصمعی گوید: به ضم اوّل اصح است ). ج ، لصوص ، لصاص . (منتهی الارب ). سارق . || قاتل . مردم کش . (دزی ).
-
صعصع
لغتنامه دهخدا
صعصع. [ ص َ ص َ / ص ُ ص ُ ] (ع ص ) متفرق و پریشان . || (اِ) مرغی است خال دار که ملخ را شکار کند. ج ، صعاصع. (منتهی الارب ).
-
صنفی
لغتنامه دهخدا
صنفی . [ ص َ / ص ِ ] (ص نسبی ) نسبت است به صَنف و صِنف . رجوع به صنف شود.
-
صبصب
لغتنامه دهخدا
صبصب . [ ص َ ص َ ] (ع ص ) سطبر. سخت . (منتهی الارب ).
-
صحصحان
لغتنامه دهخدا
صحصحان . [ ص َ ص َ ] (ع ص ) زمین هموار و فراخ . (منتهی الارب ).
-
یحصب
لغتنامه دهخدا
یحصب . [ ی َ ص ِ / ص َ / ص ُ ] (اِخ ) حیی است به یمن . (منتهی الارب ).
-
صعاصع
لغتنامه دهخدا
صعاصع. [ ص َ ص ِ ] (ع ص ) ج ِ صَعصَع. رجوع بدان لغت شود.
-
صرعة
لغتنامه دهخدا
صرعة. [ ص َ / ص ُ / ص ِ ع َ ] (ع اِ) رجوع به صرعه شود.
-
معصره
لغتنامه دهخدا
معصره . [ م ُ ع َص ْ ص َ رَ ] (ع ص ) افشرده شده . (غیاث ).