کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیپور اسرافیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیپور دمیدن
لغتنامه دهخدا
شیپور دمیدن . [ ش َ / ش ِدَ دَ ] (مص مرکب ) زدن و نواختن شیپور : فروکوفت بر پیل رویینه خم دمیدند شیپور با گاودم .فردوسی .
-
شیپور زدن
لغتنامه دهخدا
شیپور زدن . [ ش َ / ش ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) شیپور نواختن . شیپور را به صدا درآوردن .
-
شیپور کشیدن
لغتنامه دهخدا
شیپور کشیدن . [ ش َ / ش ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) دمیدن در شپیور. شیپور زدن .
-
شیخ شیپور
لغتنامه دهخدا
شیخ شیپور. [ ش َ ش َ ] (اِخ ) دلقکی در دربار ناصرالدین شاه قاجار (قرن 13 هجری ). (از فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
صور سرافیل
لغتنامه دهخدا
صور سرافیل . [ رِ س ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صور اسرافیل : شغبهای شیپور از آهنگ تیزچو صور سرافیل در رستخیز. نظامی .رجوع به صور اسرافیل شود.
-
دمیدن
لغتنامه دهخدا
دمیدن . [ دَ دَ ] (مص ) دم زدن و نفس کشیدن . (ناظم الاطباء). نفس کشیدن . (برهان ). نفس بیرون دادن . نفس زدن . (یادداشت مؤلف ): فح ، فحفحة؛ دمیدن در خواب .(منتهی الارب ). || نفخ . نفث . پف کردن . فوت کردن . نفس از میان دو لب غنچه کرده بیرون دادن چنان...
-
دم
لغتنامه دهخدا
دم . [ دَ ] (اِ) نفس . (شرفنامه ٔ منیری ) (غیاث ) (لغت محلی شوشتر، خطی ) (دهار) (منتهی الارب ). نفس و هوایی که به واسطه ٔ حرکات آلات تنفس در شش داخل می شود و از آن خارج می گردد. (از ناظم الاطباء). به معنی نفس است و سراب و دلنواز و روح بخش و جان پرور ...