کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیمی ترکیبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فریک
لغتنامه دهخدا
فریک . [ ف ِرْ ری ] (فرانسوی ، ص ) (اصطلاح شیمی ) اکسید فریک ترکیبی از آهن سه ظرفیتی و اکسیژن که در صورت اختلاط با مقداری گل اخرا برای رنگ کردن آهن به کار میرود. (از فرهنگ فارسی معین ).
-
برمور
لغتنامه دهخدا
برمور. [ بْرُ / ب ُ رُ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح شیمی )ترکیب برم با جسم مفرد دیگر. (فرهنگ فارسی معین ).- برمور دارژان ؛ برمور نقره . رجوع به برمور نقره در همین ترکیبات شود.- برمور دو پتاسیم ؛ ترکیبی است از برم و پتاسیم ، و آن شامل کریستالهایی است بی...
-
نیترات
لغتنامه دهخدا
نیترات . (فرانسوی ، اِ) در شیمی به معنی نمک یا استر اسید نیتریک است ، آن را ازتات هم می گویند. (فرهنگ اصطلاحات علمی ). نام عام همه ٔ املاح اسید نیتریک است ، ترکیبی که از اسید نیتریک با یک فلز یا یک باز نتیجه می شود . (فرهنگ فارسی معین ).- نیترات ِ آم...
-
کلر
لغتنامه دهخدا
کلر. [ کْل ُ / ک ُ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از عناصر و علامت اختصاری آن در شیمی «Cl» است و در حرارت عادی بصورت گاز و به رنگ مایل به سبز و بوی آن قوی و خفه کننده است و آن را از الکترولیز کردن (تجزیه ٔ الکتریکی ) نمک طعام (کلرور دو سدیم ) بدست می آورند...
-
مومیایی
لغتنامه دهخدا
مومیایی . (ص نسبی ) منسوب به مومیا. آنچه به مومیا نسبت دارد. || مانند مومیا. || مومیاشده . || (اِ) نام دارویی سیاه مانند قیر و خوپخین . (ناظم الاطباء). مومیا. داروی شکستگی : و از دارابگرد فارس مومیایی خیزد که به همه ٔ جهان جایی دیگر نبود. (حدود العال...
-
انحلال
لغتنامه دهخدا
انحلال . [ اِ ح ِ ] (ع مص ) گشاده گردیدن گره . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). گشاده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ).حل شدن . بازشدن . گشوده شدن (گره و مانند آن ). (فرهنگ فارسی معین ). یقال : انحلت العقدة. (ناظم الاطباء). انتقا...
-
هیدرژن
لغتنامه دهخدا
هیدرژن . [ رُ ژِ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح شیمی ) هیدروژن . ئیدروژن . عنصری است گازی شکل که به حالت آزاد در طبیعت بسیار کمیاب است ولی به حالت ترکیب بسیارفراوان مثلاً 15 وزن آب هیدرژن است . در بافت های گیاهی و جانوری و نفت ها و گازهای متصاعد از دهانه ه...
-
مس
لغتنامه دهخدا
مس . [ م ِ ] (اِ) نحاس . جوهری باشد از فلزات که دیگ و طبق و غیره از آن سازند و ارباب صنعت که کیمیاگران باشند آن را طلا کنند. (برهان ). یکی از اجساد صناعت کیمیا، و در صنعت کیمیا از آن به زهره کنایت کنند. (از مفاتیح العلوم ). فلزی باشد که چون خالص باشد...
-
دندانه
لغتنامه دهخدا
دندانه . [ دَ دا ن َ / ن ِ ] (اِ) (از: دندان + َه تخصیص نوع از جنس ) هر یک از برآمدگی و برجستگی های دندان مانند چیزی مضرس چون اره و شانه و کلید. تضریس . برجستگی هر چیز شبیه به دندان . (یادداشت مؤلف ). هر چیز شبیه دندان ، چون شاخه های شانه و برآمدگیه...
-
تخمیر
لغتنامه دهخدا
تخمیر. [ ت َ ] (ع مص ) پوشانیدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پوشانیدن روی . (اقرب الموارد) (المنجد). || مایه کردن در خمیر و گذاشتن آرد و گل ومانند آن را تا خمیر شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). مایه کردن در خمیر. (از المنجد...
-
جابر
لغتنامه دهخدا
جابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن حیان . قفطی آرد: جابربن حیان الصوفی الکوفی از متقدمین در علوم طبیعی است و بخصوص در علم کیمیا ماهر بودو تألیفات بسیار و مصنفات مشهوری در آن علم دارد معذلک بر بسیاری از علوم فلسفی مطلع بوده است و از پیروان علم معروف به علم باط...