کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیظ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیظ
لغتنامه دهخدا
شیظ. [ ش َ ] (ع مص ) پاره ای از نیزه ٔ شکسته و جز آن جدا شدن (فعل آن از ضرب است ). (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
شیز
لغتنامه دهخدا
شیز. (معرب ، اِ) چوبی هندی که از آن طبق می سازند. (ناظم الاطباء). چوب سیاه . (یادداشت مؤلف ). چوبی است سیاه که از وی کاسه ها سازند، یا آن آبنوس است یا ساهم یا چوب جوز . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آبنوس . (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (یادداشت...
-
شیز
لغتنامه دهخدا
شیز.(اِخ ) ناحیه ای است در آذربایجان بین مراغه و زنجان .(از معجم البلدان ). نام شهری در مغرب ایران که نام قدیم آن گزن بوده و زردشت بدانجا زاده است . (یادداشت مؤلف ). ناحیه ای است به آذربایجان . (منتهی الارب ).