کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیرینی و آجیل و میوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیرینی پز
لغتنامه دهخدا
شیرینی پز. [ پ َ ] (نف مرکب ) قناد. آنکه شیرینی سازد. حلوایی . شیرینی ساز. شیرینی فروش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیرینی پزی شود.
-
شیرینی پزی
لغتنامه دهخدا
شیرینی پزی . [ پ َ ] (حامص مرکب ) کار شیرینی پز. قنادی . شیرینی سازی . عمل پختن شیرینی . (یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) دکان قناد. دکان قنادی . شیرینی سازی . دکان یا کارخانه ای که درآن شیرینی پزند. دکان شیرینی پز. (یادداشت مؤلف ).
-
شیرینی جوی
لغتنامه دهخدا
شیرینی جوی . (نف مرکب ) شیرینی جوینده . حلوی . (یادداشت مؤلف ): لحوس ؛ شیرینی جوی همچو مگس . لائس ؛ شیرینی جوینده . (منتهی الارب ).
-
شیرینی فروش
لغتنامه دهخدا
شیرینی فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) شیرینی پز. قناد. حلوایی . شیرینی ساز. (یادداشت مؤلف ).
-
خرده شیرینی
لغتنامه دهخدا
خرده شیرینی . [ خ ُ دَ / دِ ](اِ مرکب ) قطعات ریزه ٔ شیرینی . چون قطعات سالم نانهای شیرینی را از محلی بمحل دیگر نقل کنند آنچه از قطعات شکسته ٔ شیرینی باقی ماند بنام خرده شیرینی است .
-
جستوجو در متن
-
آجیل
لغتنامه دهخدا
آجیل . (اِ) خشک میوه . مجموع پسته ، بادام ، نخود، فندق ، تخمه ٔ کدو و تخمه ٔ هندوانه ٔ تف داده و نمک زده یا آچارده . || نقل ، مزه و توسعاً هر نعمت و فائده که از کسی بدیگری رسد از خوراک و پوشاک و نقدینه .- آجیل مشکل گشا ؛ خشک میوه ها باشد که زنان بنذر...
-
آل و آجیل
لغتنامه دهخدا
آل و آجیل . [ ل ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آل آجیل . آجیل و جز آن . آجیل با امثال آن .
-
آل آجیل
لغتنامه دهخدا
آل آجیل . (اِ مرکب ، از اتباع ) آل و آجیل . آجیل و جز آن . توسعاً، سود. فائده .
-
آجیل فروش
لغتنامه دهخدا
آجیل فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) بایع و فروشنده ٔ آجیل .
-
خشکبار
لغتنامه دهخدا
خشکبار. [ خ ُ ] (اِ مرکب ) پسته ، بادام ، قیسی خشک ، فندق ، گردو خشک ، کشمش ، سبزه ، سبزه ٔ تیزابی ، برگه ٔ هلو، برگه ٔ زردآلو و به عبارت دیگر میوه های خشک از قبیل میوه های فوق و آلو و آلوچه و آلبالو و زردآلوی خشک ، خرما، انجیر خشک و در قدیم آن را می...
-
گاگا
لغتنامه دهخدا
گاگا. (اِ) نقل و نبات و میوه های خشک . (برهان ) . آجیل ، قاقا (در زبان اطفال ). قاقالی لی (در زبان اطفال ) : در کنارش نه آن زمان گاگاتا شود سرخ چهره اش چو لکا.سنائی غزنوی (رشیدی ، از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
میان پر
لغتنامه دهخدا
میان پر. [ یام ْ پ ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) هرچیز توپر که پوک نباشد. آنچه میان آن خالی نباشد. (از یادداشت مؤلف ). || نوعی شیرینی یا آجیل که بیشتر در آذربایجان (مخصوصاً در تبریز و اسکو و خسروشاه و مراغه ) درست کنند و برای ساختن آن ، ابتدا هسته و قشر د...
-
میوه خوار
لغتنامه دهخدا
میوه خوار. [ می وَ / وِ خوا / خا ] (نف مرکب ) میوه خور. خورنده ٔ میوه . || آن که روزی وی میوه باشد و از میوه زندگی کند. (ناظم الاطباء): فَکِه ؛ حیوان میوه خوار. (یادداشت مؤلف ) . و رجوع به میوه و میوه خور شود.
-
شورجه
لغتنامه دهخدا
شورجه . [ ج َ / ج ِ ] (اِ) آجیل شور یعنی تخمه ٔ هندوانه و کدو و پسته و بادام و فندق (در تداول مردم قزوین ).