کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیروان
لغتنامه دهخدا
شیروان . [ شیرْ ] (اِخ ) شهر کوچک و مرکز بخش تابع شهرستان قوچان که در کنار راه شوسه ٔ بجنورد واقع است و مختصات جغرافیایی آن بشرح زیر است : طول جغرافیایی 57 درجه و 55 دقیقه و عرض 37 درجه و 27 دقیقه ، و اختلاف ساعت نسبت به تهران 24 دقیقه است . این شهرد...
-
شیروان
لغتنامه دهخدا
شیروان . [ شیرْ ] (اِخ ) غوری . از سرکردگان مسعود غزنوی و از مردم غور بود که مسعود در لشکرکشی به غور بروزگار پدر او را با نواخت و صله به سپاه خویش آورد و فرماندهی داد. بیهقی گوید : امیر دانشمندی به رسولی آنجا فرستاد با دو مرد غوری ازآن ِ ابوالحسن و ش...
-
شیروان
لغتنامه دهخدا
شیروان . [ شیرْ ] (اِخ ) نام شهری در آذربایگان . در روایات بانی آنرا انوشیروان دانسته اند. پس از ویرانی شماخی اصل و قاعده ٔ شیروانات بوده ، سالها سلاطین شیروان شاهیه در آنجا پادشاهی داشته اند و در اواخر صفویه انقراض یافتند. خاقانی شیروانی [ کذا ] مدا...
-
شیروان
لغتنامه دهخدا
شیروان . [ شیرْ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های شهرستان قوچان . حدود: از شمال به بخش باجگیران و دهستان گیفان از شهرستان بجنورد و ازباختر به شهرستان بجنورد و از جنوب به بخش مانه و از خاور به بخش حومه ٔ قوچان محدود است . کلیه ٔ آبادیهای بخش در سر راه شوسه ...
-
شیروان
لغتنامه دهخدا
شیروان . [ شیرْ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای ششگانه ٔ بخش چرداول شهرستان ایلام . حدود خاور و جنوب و باختری : رودخانه ٔ صیمره . شمال و شمال باختری : دهستان چرداول و ارتفاعات کوه چرمی . جنوب و جنوب باختری : ارتفاعات کوه سیولن . باختر و جنوب باختری : ا...
-
شیروان
لغتنامه دهخدا
شیروان . [ شیرْ ] (ص مرکب ) شیربان . (یادداشت مؤلف ). نگهبان و محافظ شیر : گشته شروان شیروان لابل شرفوان از قیاس صورت بغداد و مصر از خیروان انگیخته .خاقانی .
-
واژههای مشابه
-
علی شیروان
لغتنامه دهخدا
علی شیروان . [ ع َ شیرْ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش بدره ، شهرستان ایلام است . و حدود آن به شرح زیر است : از شمال به دهستان بیجنوند، از بخش شیروان چرداول . از باختر به دهستان میش خاص . از خاور به بخش طرهان ، از شهرستان خرم آباد. از جنوب ...
-
شیروان چرداول
لغتنامه دهخدا
شیروان چرداول . [ شیرْ چ َ وُ ] (اِخ ) نام یکی از بخش های ده گانه ٔ شهرستان ایلام . حدود: از شمال و شمال باختر به کوه وردلان و ارتفاعات فلاجه ، از طرف خاور و شمال خاوری به رودخانه ٔ صیمره و دهستان هلیلان بخش حومه ٔ کرمانشاه ، از طرف جنوب و جنوب باختر...
-
شیروان باشی
لغتنامه دهخدا
شیروان باشی . [ شیرْ ] (اِ مرکب ) (از: شیر + وان = بان + باشی ، ترکی به معنی سر) (یادداشت مؤلف ). رئیس نگهبانان شیرها. سر نگاهبانان شیرها.
-
شیروان محله
لغتنامه دهخدا
شیروان محله . [ شیرْ م َ ح َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی است جزء شهرستان شهسوار. سکنه ٔ آن 180 تن . آب آن ازرودخانه و چشمه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
بان شیروان
لغتنامه دهخدا
بان شیروان . (اِخ ) ده کوچکی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که نزدیک بیرقوند واقع است و 5 خانوار سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
بی بی شیروان
لغتنامه دهخدا
بی بی شیروان . [ شیرْ ] (اِخ ) دهی از دهستان آقابالی است که در بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع است و دارای 600 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
جستوجو در متن
-
شیروانی
لغتنامه دهخدا
شیروانی . [ شیرْ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به ملک شیروان . (ناظم الاطباء). از مردم شیروان . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به شیروان شود.