کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیرزده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیرزده
لغتنامه دهخدا
شیرزده . [ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) کودکی که در ایام شیرخوارگی شیر کم خورده و ضعیف مانده باشد. (ناظم الاطباء). کودکی که بهنگام شیرخوارگی کم شیر خورده و لاغر و نزار شده باشد. ج ، شیرزدگان . (فرهنگ فارسی معین ). || آنکه بسبب بسیار خوردن شیر، از آن زده...
-
جستوجو در متن
-
قرقمة
لغتنامه دهخدا
قرقمة. [ ق َ ق َ م َ ] (ع مص ) بدغذاگردیدن . شیرزده شدن . گویند: قرقم الصبی ؛ بدغذا شد کودک و شیرزده گردید. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
بحدری
لغتنامه دهخدا
بحدری . [ ب ُ دُ ] (ع ص ، اِ) کودک شیرزده که جوان و قوی نشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بهدری
لغتنامه دهخدا
بهدری . [ ب ُ دُری ی ] (ع ص ) کودک شیرزده که جوان نشود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
مقرقم
لغتنامه دهخدا
مقرقم . [ م ُ ق َ ق َ ] (ع ص ) آن که جوان نگردد و قوت نگیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).کودکی که بزرگ نگردد و قوت نگیرد. (ناظم الاطباء). آن که جوان نگردد. (از اقرب الموارد). || کودک شیرزده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کودکی که غذای او ب...