کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیرخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیرخانه
لغتنامه دهخدا
شیرخانه . [ ن َ ] (اِخ ) نام دیگر بلخ بامی . بلخ . (یادداشت مؤلف ) : به فرخ ترین فال گیتی فروزسپه راند از آمل شه نیمروزسوی شیرخانه به شادی و کام که خوانی ورا بلخ بامی به نام به کالف شد از بلخ گاه بهاروز آنجایگه کرد جیحون گذار.اسدی .
-
شیرخانه
لغتنامه دهخدا
شیرخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شرابخانه . (آنندراج ). به معنی میخانه است . (از غیاث ) : گردش چشم یار را نازم باد او شیرخانه ٔ دل ما.جلال اسیر (از آنندراج ).
-
شیرخانه
لغتنامه دهخدا
شیرخانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محلی که شیر (اسد) را در آن نگاه دارند. (یادداشت مؤلف ). باغ وحش .
-
جستوجو در متن
-
گرگ بند
لغتنامه دهخدا
گرگ بند. [ گ ُ ب َ ] (ص مرکب ) کنایه از گرفتار و اسیر. (برهان ) : گرگ را گرگ بند باید کردرقص روباه چند باید کرد. نظامی .کین سگ بسته مستمند چراست شیرخانه است گرگ بند چراست . نظامی .|| اسیر و زبون و خفیف باشد. (برهان ). رجوع به گرگ بندی شود. || (حامص م...