کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیخه لاغری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شیخه لاغری
لغتنامه دهخدا
شیخه لاغری . [ ش َ خ ِ غ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
واژههای مشابه
-
شیخة
لغتنامه دهخدا
شیخة. [ خ َ ] (ع اِ) ج ِ شَیخ . (منتهی الارب ).
-
شیخة
لغتنامه دهخدا
شیخة. [ ش َ خ َ ] (اِخ ) رمله ٔ سفیدی است در بلاد اسد و حنظله . (از اقرب الموارد) (از معجم البلدان ). پشته ای است ، سمیت بها لبیاضها. (منتهی الارب ). ریگستانی است سپید به بلاد اسد و حنظله . (منتهی الارب ).
-
شیخة
لغتنامه دهخدا
شیخة. [ ش َ خ َ ] (ع اِ) زن پیر. مؤنث شیخ است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). زن پیر. رجوع به شیخ شود.
-
شیخة
لغتنامه دهخدا
شیخة. [ ی َ خ َ ] (ع اِ) ج ِ شیخ . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
پیر
لغتنامه دهخدا
پیر. (ص ،اِ) شیخ . شیخه . سالخورده . کلان سال . مسن . معمر. زرّ. مشیخه . (دهار). مقابل جوان . بزادبرآمده . دردبیس . فارض . اشیب . (منتهی الارب ). کهام . ج ، پیران : پیر فرتوت گشته بودم سخت دولت تو [ او ] مرا بکرد جوان . رودکی .شدم پیر بدینسان و تو هم...