کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیب تدریجی و اهسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ده شیب
لغتنامه دهخدا
ده شیب . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری نیشابور. دارای 374 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ده شیب
لغتنامه دهخدا
ده شیب . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در 5هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. دارای 220 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. مزرعه ٔ بیوک سدید جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شیب دمشقی
لغتنامه دهخدا
شیب دمشقی . [ ب ِ دِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جامه ای است دمشقی : یکی ز شیب دمشقیش گرز چون قارن یکیش تیغ ز ترگ کلاه چون نوذر.نظام قاری (دیوان البسه ص 17).
-
شیب دیبا
لغتنامه دهخدا
شیب دیبا. [ ] (اِ مرکب ) به سریانی اشنه است . || ام غیلان . || پنجنگشت . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به پنجنگشت شود.
-
شیب آب
لغتنامه دهخدا
شیب آب . (اِخ ) از بلوکات ولایت سیستان ایران . عده ٔ قراء آن 50. (یادداشت مؤلف ).
-
شیب جامه
لغتنامه دهخدا
شیب جامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نوعی جامه : شیب جامه بسر خود عوض دستاری کس نبست ار که ببسته ست گنه کرد نکرد.نظام قاری (دیوان البسه ص 59).
-
شیب کوه
لغتنامه دهخدا
شیب کوه . (اِخ ) نام ناحیه ای است در کوه کیلویه ٔ فارس . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
علی آباد شیب بازار
لغتنامه دهخدا
علی آباد شیب بازار. [ ع َ دِ ] (اِخ ) دهی است از بلوک حومه ٔ شیراز واقع در دوفرسخی جنوب شیراز. (از فارسنامه ٔ ناصری ص 194، بلوکات فارس ، بلوک حومه ٔ شیراز).
-
جستوجو در متن
-
تدریجی
لغتنامه دهخدا
تدریجی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تدریج .- تدریجی کردن کاری را ؛ عملی را به آهستگی و دوام انجام دادن .- عمل تدریجی ؛ کاری که به آرامی و آهستگی و کم کم اجرا شود. (ناظم الاطباء). مقابل دفعی .
-
ناگهانی
لغتنامه دهخدا
ناگهانی . [ گ َ ] (ص نسبی ) فجائی . بی مقدمه . سریع. (یادداشت بخط مؤلف ).- بلای ناگهانی ؛ بلائی که بی خبر و یک دفعه روی دهد. (ناظم الاطباء).- مرگ ناگهانه و ناگهانی ؛ مرگ مفاجاة. (ناظم الاطباء) : می چاره ٔ مرگ ناگهانی است سرمایه ٔ عمر جاودانی است ....
-
روانشناسی اجتماعی
لغتنامه دهخدا
روانشناسی اجتماعی . [ رَ ش ِ ی ِ اِ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مطالعه ٔ رفتار از لحاظ رابطه ٔ ظاهری یا باطنی آن با رفتار دیگران است ، یا چنانکه کلاین برگ می نویسد: «روانشناسی اجتماعی مطالعه ٔ فعالیتهای فرد است ، لیکن فعالیتهایی که از فعالیتهای افر...
-
ماتریالیسم
لغتنامه دهخدا
ماتریالیسم . [ ت ِرْ ] (فرانسوی ، اِ) نظریه و مکتب فلسفی است که دنیای خارج را واقعی و حقیقی و بیرون از شعور انسان می داند. ماتریالیسم معتقد است که ماده مبداء و اساس است و حس و شعور و تفکر فرع و زائیده ٔ ماده است و درک خاصیت ماده ٔ تکامل یافته و عالی ...
-
بهبود
لغتنامه دهخدا
بهبود. [ ب ِ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) خیریت و معنی ترکیبی آن به بودن است . (از آنندراج ). بهتری . ترقی تدریجی . (فرهنگ فارسی معین ) : ز به بودن فال کان سود تست که به بود تو اصل بهبود تست . نظامی .هرکه هست اندر پی بهبود خویش . عطار.بوی بهبود ز او...
-
الکل پرپیلیک
لغتنامه دهخدا
الکل پرپیلیک . [ اَ ک ُ رُ ] (ترکیب وصفی ) یا پروپانل از انواع الکلها است . این الکل بفرمول C3H5O دارای دو ایزومر است : الکل پرپیلیک معمولی که از قسمت فوزل از تقطیر تدریجی الکل بدست می آید و مایعی است با بوی مطبوع و با آب به هر نسبتی مخلوط میشود. در ...