کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شیب برگشتپذیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آب شیب
لغتنامه دهخدا
آب شیب . (اِ مرکب ) رهگذر آب با شیب بسیار. و خود آن آب را نیز گویند.
-
ده شیب
لغتنامه دهخدا
ده شیب . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نوبندگان بخش مرکزی شهرستان فسا. واقع در 21هزارگزی جنوب خاوری فسا. سکنه ٔ آن 205 تن . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ده شیب
لغتنامه دهخدا
ده شیب . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور. واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری نیشابور. دارای 374 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
ده شیب
لغتنامه دهخدا
ده شیب . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فرمشکان بخش سروستان شیراز. واقع در 129هزارگزی جنوب باختری سروستان . سکنه ٔ آن 535 تن . آب آن از چشمه و قنات تأمین می شود. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
ده شیب
لغتنامه دهخدا
ده شیب . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در 5هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. دارای 220 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. مزرعه ٔ بیوک سدید جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شیب دمشقی
لغتنامه دهخدا
شیب دمشقی . [ ب ِ دِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جامه ای است دمشقی : یکی ز شیب دمشقیش گرز چون قارن یکیش تیغ ز ترگ کلاه چون نوذر.نظام قاری (دیوان البسه ص 17).
-
شیب دیبا
لغتنامه دهخدا
شیب دیبا. [ ] (اِ مرکب ) به سریانی اشنه است . || ام غیلان . || پنجنگشت . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به پنجنگشت شود.
-
شیب آب
لغتنامه دهخدا
شیب آب . (اِخ ) از بلوکات ولایت سیستان ایران . عده ٔ قراء آن 50. (یادداشت مؤلف ).
-
شیب پالا
لغتنامه دهخدا
شیب پالا. (اِ مرکب ) ترشی پالا، و آن ظرفی است که مانند کفگیر سوراخها دارد و بدان چیزها صاف کنند. (برهان ). ظرف مس که ته آن پرسوراخ باشد و ترشی و شربت و غیره از آن بپالایند. (رشیدی ). به ترشی پالا مشهور است . (انجمن آرا). طبق مانندی باشد که در آن مثل ...
-
شیب تنک
لغتنامه دهخدا
شیب تنک . [ ] (اِخ ) قریه ای است دوفرسنگی میان جنوب و مشرق اشفایقان در فارس . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
شیب جامه
لغتنامه دهخدا
شیب جامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نوعی جامه : شیب جامه بسر خود عوض دستاری کس نبست ار که ببسته ست گنه کرد نکرد.نظام قاری (دیوان البسه ص 59).
-
شیب کوه
لغتنامه دهخدا
شیب کوه . (اِخ ) از بلوکات ناحیه ٔ عباسی . طول 105 وعرض 42 کیلومتر. در جنوب شرقی لار واقع شده و مرکز آن بندر چارک است و 36 قریه دارد. (یادداشت مؤلف ).
-
شیب کوه
لغتنامه دهخدا
شیب کوه . (اِخ ) نام ناحیه ای است در جانب جنوبی شهر لار، و طرف جنوبی این ناحیه را دریای فارس فراگرفته است . درازای آن ازکهفرخان مغو تا مقام نخیلو 25 فرسخ و پهنا از ابوالعسکر تا چیرو هفت فرسخ است . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
شیب کوه
لغتنامه دهخدا
شیب کوه . (اِخ ) نام ناحیه ای است در رامجرد فارس و در جنوب آن شهر واقع گشته است . (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
شیب کوه
لغتنامه دهخدا
شیب کوه . (اِخ ) نام ناحیه ای است در فسا به فارس در میانه ٔ جنوب و مشرق آن شهر. (از فارسنامه ٔ ناصری ).