کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شگفت انگیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شگفت انگیز
لغتنامه دهخدا
شگفت انگیز. [ ش ِ گ ِ اَ ] (نف مرکب ) شگفت انگیزنده . تعجب آور. شگفت آور. (یادداشت مؤلف ): غیرطبیعی و شگفت انگیز بنظر می آمد. (سایه روشن صادق هدایت ص 12). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
واژههای مشابه
-
دره شگفت
لغتنامه دهخدا
دره شگفت . [ دَرْ رَ ش ِ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عربخانه بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 58هزارگزی شمال باختری شوسف و7هزارگزی جنوب خاوری هشتوکان ، با 450 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
شگفت داشتن
لغتنامه دهخدا
شگفت داشتن . [ ش ِ گ ِ ت َ ] (مص مرکب ) تعجب و حیرت داشتن . (آنندراج ). ازهاف . (منتهی الارب ). تعجب . (دهار).غرو. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). عجب . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). تعجب کردن . عجب داشتن : مدارید کردار زو بس شگفت که روشن دلش زنگ آهن گرف...
-
شگفت ماندن
لغتنامه دهخدا
شگفت ماندن . [ ش ِ گ ِ / گ ُ دَ ] (مص مرکب )تعجب کردن . حیران ماندن . در شگفت ماندن . متعجب شدن .سخت دچار شگفتی گشتن . (یادداشت مؤلف ) : بگفت این و خود ساز دیگر گرفت نگه کن کنون تا بمانی شگفت . فردوسی .یکی را ز بن دور کرده دو کفت از آن خستگان ماند ن...
-
شگفت جاموش
لغتنامه دهخدا
شگفت جاموش . [ ش ِ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 112 تن .آب آن از چاه . محصول عمده غلات . صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
شگفت سلمان
لغتنامه دهخدا
شگفت سلمان . [ ش ِ گ ِ س َ] (اِخ ) دهی از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 130 تن . محصول عمده غلات . آب آن از چاه و قنات . راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
شگفت گاو
لغتنامه دهخدا
شگفت گاو. [ ش ِ گ ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 160 تن . محصول عمده ٔ آنجا غلات . صنایع دستی زنان گیوه بافی و آب آنجا از چشمه و قنات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
باب شگفت
لغتنامه دهخدا
باب شگفت . [ ش ِ گ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مشیز شهرستان سیرجان 4 هزارگزی شمال مشیز و 3 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ کرمان به سیرجان . جلگه ، سردسیر. سکنه ٔ آن 80 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و حبوبات می باشد. شغل اهالی زرا...
-
ای شگفت
لغتنامه دهخدا
ای شگفت . [ اَ / اِ ش ِ گ ِ ] (صوت مرکب ) ای شگفتا. برای اظهار تعجب بکار رود : آب گلفهشنگ گشته ست از فسردن ای شگفت همچنان چون شوشه ٔسیمین نگون آویخته . فرالاوی .ای شگفت آنکه همی کینه ٔ خوارزم کشیدتا که حاصل شودش نام و برآید از ننگ .فرخی .
-
جستوجو در متن
-
انگیز
لغتنامه دهخدا
انگیز. [ اَ ] (اِ) ریشه ٔ فعل انگیزیدن ، آنچه باعث انگیزش و تحریک باشد. محرک . انگیزه . (فرهنگ فارسی معین ) : گمان می برم که قصه ٔ دمنه انگیزحسودان باشد. (انوار سهیلی از فرهنگ فارسی معین ).آنکه می کشت مرا غمزه ٔ خونریز تو بودگرچه او کشت ولیکن همه انگ...
-
معجب
لغتنامه دهخدا
معجب . [ م ُ ع َج ْ ج َ ] (ع ص ) شگفت انگیز و عجب و حیرت انگیز. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
-
ام العجایب
لغتنامه دهخدا
ام العجایب . [ اُم ْ مُل ْ ع َ ی ِ ] (ع اِ مرکب ) چیز بسیار شگفت انگیز.
-
رایقات
لغتنامه دهخدا
رایقات . [ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رایقة. خوب . شگفت انگیز. جالب توجه : و به رایقات مواعید او مستظهر گردانید. (تاریخ جهانگشای جوینی ).