کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکوی مند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکوی مند
لغتنامه دهخدا
شکوی مند. [ ش َ وا م َ ] (ص مرکب ) شکوی ناک . دارای شکایت وگله ٔ بسیار. (ناظم الاطباء). رجوع به شکوی ناک شود.
-
واژههای مشابه
-
شکوی مندی
لغتنامه دهخدا
شکوی مندی . [ ش َ وا م َ ] (حامص مرکب ) شکوه ناکی . گله مندی . شکایت مندی . (ناظم الاطباء).
-
شکوی ناکی
لغتنامه دهخدا
شکوی ناکی . [ ش َ وا ] (حامص مرکب ) شکوی مندی . (ناظم الاطباء). رجوع به شکوی مندی شود.
-
جستوجو در متن
-
شکایت
لغتنامه دهخدا
شکایت . [ ش ِ ی َ ] (از ع ، اِمص ) گله کردن . (غیاث ) (آنندراج ). گله گزاری . گله مندی . (ناظم الاطباء). گله و ملال انگیز از صفات اوست ، وبا لفظ کردن و زدن و ریختن و داشتن و بردن مستعمل . (آنندراج ). شکایة. گله کردن . از کسی پیش کسی گله کردن . درددل ...
-
مست
لغتنامه دهخدا
مست . [م ُ ] (اِ) گله و شکوه و شکایت . (برهان ). شکایت . (جهانگیری ) (انجمن آرا). گله . (غیاث ). شکوی : بخت نخواهد گرفت دست من مستمندچرخ نخواهد شنید مست من مستهام . فلکی .- بمست ؛ گله مند. گله دار. باگله : ای از ستیهش تو همه مردمان بمست دعویت صعب و ...
-
شکوه
لغتنامه دهخدا
شکوه . [ ش َ / ش ِ وَ / وِ ] (ع اِمص ) شکایت . گله . (ناظم الاطباء). گله . (زمخشری ). شکایت . (آنندراج ) (انجمن آرا). مست . شکوی . اشتکاء. تشکی . اظهار بث . گله مندی . گله گزاری . (یادداشت مؤلف ). شِکوه که بمعنی شکایت و تظلم استعمال میشود از مصدرهای...