کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکوهیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکوهیده
لغتنامه دهخدا
شکوهیده . [ ش ِ دَ / دِ ] (ن مف ) ترسیده . هراسیده . (ناظم الاطباء). ترسیده . بیم برده . (برهان ). || اسب به سر درآمده . (ناظم الاطباء) (برهان ). در این معنی ظاهراً دگرگون شده یا صورت دیگر شکوخیده است .
-
شکوهیده
لغتنامه دهخدا
شکوهیده . [ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف ) اظهار بزرگی کرده . (ناظم الاطباء) (برهان ). || اظهار وقار و گرانی نموده . (ناظم الاطباء). || گوش به سخن کسی داده . || زیباشده . (ناظم الاطباء) (برهان ). || مشهور به وقار و جلال . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شکوه
لغتنامه دهخدا
شکوه . [ ش ُ ] (اِ) شأن . شوکت . حشمت . بزرگی . بزرگواری . جاه و جلال . (از برهان ) (ناظم الاطباء). حشمت . بزرگی . (لغت فرس اسدی ). جلال . بزرگی . (آنندراج ) (انجمن آرا). حشمت . بزرگی . شوکت . شأن .(غیاث ). طنطنه . طمطراق . دبدبه . شکه . ابهت . فر....