کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکلات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکلات
لغتنامه دهخدا
شکلات . [ ش ُ ک ُ ] (فرانسوی ،اِ) نوعی شیرینی که با شیر و شکر و کاکائو ساخته شود. (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
شکلاتی
لغتنامه دهخدا
شکلاتی . [ ش ُ ک ُ ] (ص نسبی ) منسوب به شکلات . از جنس شکلات . || به رنگ شکلات . قهوه ای روشن .
-
شکلا
لغتنامه دهخدا
شکلا. [ ش ُ ک ُ ] (فرانسوی ، اِ) شکلات . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شکلات شود.
-
تالانس
لغتنامه دهخدا
تالانس . (اِخ ) بلوکی در ایالت ژیروند در حومه ٔ بردو دارای 1650 تن سکنه است . محصول آن شراب و شکلات است .
-
پایرن
لغتنامه دهخدا
پایرن . [ ی ِ ] (اِخ ) به آلمانی پترلین ِگن . ناحیه ای به سویس وُد دارای 5000 تن سکنه و از آن توتون و شیر سطبر حاثر و شکلات خیزد.
-
پرسبورگ
لغتنامه دهخدا
پرسبورگ . [ پْرِ / پ ِ رِ س ْ] (اِخ ) امروزه آنرا براتیسلاوا گویند و آن شهری است در چکواسلواکی که سکنه ٔ آن هُنگری باشند و واقع است در کنار دانوب . دارای 100000 تن سکنه و دانشگاه و مطران نشین است و بندری در ساحل دانوب دارد و دارای صنایع ماهوت سازی و ...
-
تالاورادولارینا
لغتنامه دهخدا
تالاورادولارینا. [ وِ دُ ] (اِخ ) شهری است به اسپانی در ایالت طلیطله بر کنار ساحل راست «تاژ» (تاجه ) و در میان باغهای نارنج و لیمو واقع است و 12000 تن سکنه و تاکستانها و کارخانه های ظروف سفالین و ابریشم بافی و دباغی و شکلات سازی دارد. علت این نام گذا...
-
برن
لغتنامه دهخدا
برن . [ ب ِ ] (اِخ ) کرسی کانتون (ایالت ) برن ، که از سال 1848م . پایتخت کشور سویس گردید. این شهر در ساحل رود آر قرار دارد و دارای 161هزار تن سکنه است . صنایع آن فلزسازی و بافندگی و مبل سازی و شکلات سازی است . این شهر دارای مؤسسات علمی است .(از فرهن...
-
زبدة
لغتنامه دهخدا
زبدة. [ زُ دَ ] (ع اِ) کفک شیر و سر آن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (لسان العرب ). || پاره ای مسکه . (دهار). کره ٔ شیر. (القاموس العصری عربی - انگلیسی ). مسکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نصاب ) (غیاث اللغات ). کره . (فرهنگ نظام ) : کشک ...
-
مشک
لغتنامه دهخدا
مشک . [ م ُ / م ِ ] (اِ) ... ناف آهوی خطائی است و عربان مسک خوانند. (برهان ). فارسی به کسر میم و اهل ماوراءالنهر بضم میم خوانند و عرب مِسک بجای شین ، سین دانند و مشک بر چهار قسم خواهد بود اول را ترکی نامند از حیوانی شبیه به آهوی چینی بطریق حیض یا بوا...