کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکستگی(استخوان) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دل شکستگی
لغتنامه دهخدا
دل شکستگی . [ دِ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی دل شکسته . دل شکسته بودن . شکسته دل بودن . رنجیده و آزرده دل بودن : با همه دل شکستگی روی به آسمان کنم آه که قبله ٔ دگر نیست ورای آسمان . خاقانی .از خوف شماتت اعداء و احتراز از دل شکستگی ل...
-
نام شکستگی
لغتنامه دهخدا
نام شکستگی . [ ش ِ ک َ ت َ /ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت نام شکسته : می تا نشکست روی اوباش در نام شکستگی نشد فاش .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
هاشمة
لغتنامه دهخدا
هاشمة. [ ش ِ م َ ] (ع اِ) شجه و شکستگی در استخوان بی آنکه جدا گردد. (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). شکستگی سر که استخوان شکند یا بشکند آن را بی جدائی یا بشکند آن را، پس خون روان گردد پس برآرند آن استخوان شکسته را و آشکار گردانند فراشه را. (منتهی الارب )...
-
موضحة
لغتنامه دهخدا
موضحة. [ ض ِ ح َ ] (ع اِ) شکستگی سر که به استخوان رسد. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). آن شکستگی سر که استخوان را برهنه کند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). تفرق اتصالی در سر که از غشاء تجاوز کند و استخوان پیدا آید. شکستگی سر که استخوان را پیدا کند. ...
-
ایتشاء
لغتنامه دهخدا
ایتشاء. [ ت ِ] (ع مص ) ائتشاء. به ْ شدن شکستگی استخوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به ْ شدن استخوان . (تاج المصادر ).
-
منقلة
لغتنامه دهخدا
منقلة. [ م ُ ن َق ْ ق ِ ل َ / م ُ ن َق ْ ق َ ل َ ] (ع اِ) آن جراحت که استخوان بیرون گیرند از وی . (مهذب الأسماء). شکستگی سر که استخوان از وی شکسته باشد یا پرده ٔ بالای استخوان منتقل شود و فی الحدیث عن النبی (ص ): فی المنقله خمس عشرة من الابل . (منته...
-
موثیة
لغتنامه دهخدا
موثیة. [ م َثی ی َ ] (ع ص ) دست معیوب کرده بی شکستگی استخوان و کفیده . (منتهی الارب ). دست پیچ خورده بدون شکستگی استخوان . (ناظم الاطباء). رجوع به موثوة و موثوءة شود.
-
مؤتشی
لغتنامه دهخدا
مؤتشی . [ م ُءْ ت َ ] (ع ص )استخوان شکسته ٔ به شده . (ناظم الاطباء). استخوان که شکستگی آن به شده باشد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
وثاءة
لغتنامه دهخدا
وثاءة. [ وَ ءَ ] (ع اِمص ) کفتگی که به گوشت رسد و به استخوان نرسد و گویند دردگینی استخوان بدون شکستگی ، و گویند جداشدگی . || (مص ) کفته شدن گوشت بی شکستگی . (از اقرب الموارد).
-
منقشة
لغتنامه دهخدا
منقشة. [ م ُ ن َق ْ ق ِ ش َ ] (ع اِ) سر شکستگی که استخوان از وی شکسته باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سر شکستگی که به استخوان رسیده باشد. (ناظم الاطباء). شکستگی سر که آن را منقلة گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). رجوع به منقلة شود.
-
مفرشة
لغتنامه دهخدا
مفرشة. [ م ُ ف َرْ رِ ش َ ] (ع اِ) شکستگی سر که استخوان را بشکافد و بنشکند. (السامی ). شکستگی سرکه استخوان کفته باشد بی آنکه ریزه گردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
وثیئة
لغتنامه دهخدا
وثیئة. [ وَ ءَ ] (ع ص ) درد کفته یا دردگین بی شکستگی استخوان . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
ملطی
لغتنامه دهخدا
ملطی . [ م ِ طا ] (ع اِ) شکستگی سر که تا پوست تنک سر رسد. ملطاة. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). شکستگی که تاپوست تنک سر رسد و به دماغ برخورد. (ناظم الاطباء). شکستگی سر که بدان پوست تنک رسد که زبر استخوان سر بود. (یادداشت به خط مرحوم ...
-
وثاءة
لغتنامه دهخدا
وثاءة. [ وَ ءَ ] (ع اِمص ) کفتگی که به گوشت رسد و بس یا دردگینی استخوان و عیب آن بی شکستگی یا جداشدگی گوشت از استخوان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به وثاء شود.