کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکاندن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکاندن
لغتنامه دهخدا
شکاندن . [ ش ِ دَ ] (مص ) در تداول اطفال ، شکستن . در تداول عامه ، شکستن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شکستن شود.
-
جستوجو در متن
-
عفت
لغتنامه دهخدا
عفت . [ ع َ ] (ع مص ) برتافتن . (از منتهی الارب ). || شکستن بی متفرق و جدا ساختن .(از منتهی الارب ). پیچاندن . و شکاندن چیزی را. شکاندن بدون از هم جدا ساختن . (از اقرب الموارد). برنجانیدن دست تا بشکند. (تاج المصادر بیهقی ). || دست برتافتن کسی را. || ...
-
دک
لغتنامه دهخدا
دک . [ دَک ک ] (ع مص ) کوفته کردن کسی را بیماری . (از منتهی الارب ). خردمرد کردن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجانی ). || بیمار گردیدن ، و فعل آن مجهول بکار رود. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کوفتن و ویران کردن وهموار نمودن . (...
-
دک
لغتنامه دهخدا
دک . [ دَ ] (اِ) نصیب و تقدیر. (برهان ). حصه و نصیب و بهره و تقدیر و قضا. (ناظم الاطباء). || گدائی . (برهان ). فقر و گدائی . (ناظم الاطباء). دق . و رجوع به دق شود. || گدا. (برهان ). گدا و مفلس . (ناظم الاطباء) : بر سر خوان سخن لذت ز من خواه که نیست د...