کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکان
لغتنامه دهخدا
شکان . [ ش ِ ] (اِ) شکاف و رخنه . || زلف و کاکل . || صورتی از شکن است . چین و شکنج و پیچ و گره و عقد و تاب . || (ص ) دارای شکنج . || (ن مف ) شکسته شده . || حلقه شده . (ناظم الاطباء).
-
شکان
لغتنامه دهخدا
شکان . [ ش ِ ] (اِخ ) نام قریه ای نزدیک بخارا، و از آنجاست ابواسحاق ابراهیم بن مسلم شکانی فقیه . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به انساب سمعانی شود.
-
جستوجو در متن
-
شکانی
لغتنامه دهخدا
شکانی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به شکان که به گمان من از قراء بخاراست . (از انساب سمعانی ).
-
ابراهیم بن مسلم شکانی
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن مسلم شکانی . [ اِ م ِ ن ِ م ُ ل ِ م ِ ش ِ ] (اِخ ) ابواسحاق . از مردم شکان ، قریه ای نزدیک بخارا. فقیه و فاضل . در فقه شاگرد ابوبکربن فضل بود و از عبداﷲ رازی و ابومحمد مزنی و سایر محدثین روایت کرده است . در بخارا بتدریس حدیث اشتغال داشت و ...
-
کاک
لغتنامه دهخدا
کاک . (اِخ ) نام قلعه ای است در آذربایجان . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : سلطان پس از غلبه بر گرجیان بدفع او رفت و قلاع مستحکمه ٔ او مثل شکان و علی آباد را مسخر ساخت و قلعه ٔ کاک را پس از سه ماه محاصره گرفت . (تاریخ مفصل ایران عباس اقبال ص 129...
-
وارام گاگل
لغتنامه دهخدا
وارام گاگل . [ گ ِ ] (اِخ ) امیر ارمنی ناحیه ٔ شمکور (واقع در مغرب نهر کورا به قفقازیه ). در زمان سلطان جلال الدین خوارزمشاه . وی را مورخین مسلمان بهرام گرجی و مورخین گرجی وارام گاگل نوشته اند. او در موقعی که سلطان جلال الدین در عراق بودبر شهر گنجه ت...
-
شهرستان
لغتنامه دهخدا
شهرستان . [ ش َ رِ ] (اِ مرکب ) شارستان . مرکب از شهر به اضافه ٔ «ستان » پسوند مکان بمعنی کرسی ولایت . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کرسی ولایت . (ایران در زمان ساسانیان ص 307، 979 و 78). || حصاری که بر دور شهر بزرگ بکشند. (برهان ) (انجمن آرا) (جهانگیری )...