کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
باریدگی
لغتنامه دهخدا
باریدگی . [ دَ / دِ ] (اِ) باران . (ناظم الاطباء) (دِمزن ). || دریدگی . شکاف . (ناظم الاطباء). شکاف و بریدگی که بوسیله ٔ باران بوجود آمده باشد. (دِمزن ).
-
تفاریج
لغتنامه دهخدا
تفاریج . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تَفرِجَه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شکاف قبا و شکاف درابزین . (آنندراج ). تفاریج قبا و تفاریج داربزین ، شکافهای آنها. (از اقرب الموارد). || شکاف انگشتان . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفرجة شود.
-
فافوش
لغتنامه دهخدا
فافوش . (اِ) شکاف . (دزی ج 2 ص 236).
-
شکافستان
لغتنامه دهخدا
شکافستان . [ ش ِ / ش َ ف ِ ] (اِ مرکب ) بسیاری شکاف و ترک . (ناظم الاطباء).
-
هوم
لغتنامه دهخدا
هوم . [ هََ ] (ع اِ) شکاف زمین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
شاق
لغتنامه دهخدا
شاق . (اِ) شکاف بود. || سوراخ بود. (حاشیه ٔ لغت فرس اسدی ).
-
ارآب
لغتنامه دهخدا
ارآب . [ اِرْ ] (ع مص ) ارآب صدع ؛ پیوند کردن شکاف را. (منتهی الارب ).
-
بغار
لغتنامه دهخدا
بغار. [ ب َ ](اِ) بَغارِه . شکاف دیوار و جراحت . (ناظم الاطباء).
-
خدد
لغتنامه دهخدا
خدد. [خ ُ دَ ] (ع اِ) شکاف در زمین . (از معجم البلدان ).
-
خبیب
لغتنامه دهخدا
خبیب . [ خ َ ] (ع اِ) شکاف زمین بدرازا. (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
گربه پای
لغتنامه دهخدا
گربه پای . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) آنکه پای چون گربه دارد شکاف شکاف . آنکه پای پهن دارد : پیسی و ناسورکون و گربه پای خایه غر داری تو چون اشتردرای .رودکی .
-
گاوه
لغتنامه دهخدا
گاوه . [ وَ / وِ ] (اِ) چوبی که در شکاف چوبی گذارند و چوب اولی را به تبر زنند تا دومی بشکافد. و اسکنه خردتر از گاوه است و هیزم شکنان در شکاف هیمه نهند سهولت دوپاره کردن آن را به گلپایگانی آن را گوه گویند.
-
عنمة
لغتنامه دهخدا
عنمة. [ ع َ ن َ م َ ] (ع اِ) یکی عنم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عنم شود. || شکاف لب مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکاف در لب انسان . (از اقرب الموارد).
-
لصب
لغتنامه دهخدا
لصب . [ ل ِ ] (ع اِ) شکاف خُرد در کوه ، تنگ تر از لهب و گشاده تر از شعب . (منتهی الارب ). شکاف در کوه . (مهذب الاسماء). || تنگ جای از کوه . || تنگ جای از رودبار. ج ، لصاب ، لصوب . (منتهی الارب ).
-
موی شکافی
لغتنامه دهخدا
موی شکافی .[ ش ِ ] (حامص مرکب ) موشکافی . صفت و عمل موی شکاف . || دقت بسیار. باریک بینی . (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به موشکافی و موی شکافتن و موی شکاف شود.